میر کریسمس

 

تصور کنید صبح کریسمس است، همسرتان با لبخند خم می شود و می گوید: «اینجا. این برای شماست." کادو را باز می کنید و یک جعبه چوبی کوچک پیدا می کنید. آن را باز می‌کنی و از تکه‌های کوچک رزین عطری بلند می‌شود.

"چیه؟" تو پرسیدی.

"این مر است. در زمان های قدیم برای مومیایی کردن جسد و سوزاندن به عنوان بخور در مراسم تشییع جنازه استفاده می شد. فکر می‌کردم روزی در بیداری شما عالی خواهد بود.»

"اوه... ممنون... ممنون عزیزم."

 

کریسمس واقعی

در بسیاری از نقاط جهان ، کریسمس به نوعی تعطیلات شبه رمانتیک تبدیل شده است. این فصل از فازی های گرم و احساسات درخشان ، تعطیلات مبارک و کارت های اعتباری گرم است. اما اولین کریسمس کاملا متفاوت بود.

آخرین چیزی که یک زن ، نزدیک به XNUMX ماه از بارداری خود می گذرد ، به آن فکر می کند ، سفر است. در آن یک خر. اما دقیقاً همین است کاری که یوسف و مریم به عنوان سرشماری روم باید انجام دهند اجباری بود. وقتی به بیت لحم رسیدند، یک اصطبل بدبو بهترین چیزی بود که یوسف می توانست برای همسرش فراهم کند. و سپس، در آن خصوصی ترین لحظات، تعداد زیادی از بازدیدکنندگان شروع به حضور کردند. غریبه ها چوپان های ژولیده با بوی بز، به نوزاد تازه متولد شده می کوبند. و سپس آن مردان خردمند و هدایای آنها آمدند. کندر… خوب است. طلا… به شدت مورد نیاز است. و مر ؟؟ آخرین چیزی که یک مادر تازه متولد شده می‌خواهد در حالی که پوست ابریشمی نوزادش را خیس می‌کند به آن فکر کند، اوست مراسم خاکسپاری. اما این موهبت نبوی از لحظه فراتر رفته و پیش بینی می کند که این نوزاد کوچک باید به یک هولوکاست برای بشریت تبدیل شود ، و بر روی صلیب تقدیم می شود و در یک مقبره قرار می گیرد.

آن شب کریسمس بود.

آنچه در پی آمد خیلی بهتر نبود. جوزف همسرش را بیدار می کند تا به او بگوید که آنها دیگر نمی توانند به راحتی و آشنایی دیوارهای خود به خانه بروند ، جایی که یک تخت چوبی که او ساخته بود در انتظار فرزندشان است. فرشته ای در خواب برای او ظاهر شد ، و آنها باید بلافاصله به مصر فرار کنند (پشت آن خر). همانطور که سفر خود را به یک سرزمین خارجی آغاز می کنند ، داستان های سربازان هیرود را می کشند که پسران پسر زیر سن زیر را می کشند. دو آنها در امتداد جاده با مادران گریه کننده روبرو می شوند ... چهره های اندوه و درد.

این کریسمس واقعی بود.

 

واقعیت کریسمس

برادران و خواهران، من این را نمی نویسم که آن طور که می گویند یک «پارتی پوپر» باشم. اما در این کریسمس، تمام چراغ ها، درختان و هدایا، دارواش، شکلات، بوقلمون و سس نمی توانند این واقعیت را پنهان کنند که مانند جوزف و مریم، بدن عیسی -کلیسا - دردهای زایمان فوق العاده ای را تجربه می کند. همانطور که می بینیم الف عدم تحمل رو به رشد در سراسر جهان برای مسیحیتدر شهرها و روستاها می توان دوباره بوی مر را حس کرد. عدم تحمل هیرودس های جهان در زیر سطح آب می جوشد. و با این حال، این آزار و اذیت کلیسا بسیار دردناک است، زیرا از آنجا نیز ناشی شده است در داخل.

پاپ بندیکت شانزدهم در پیام تبریک کریسمس خود به کوریای روم در این هفته گفت: سالی با "مصیبت های بزرگ" بوده است. او رؤیایی از سنت هیلدگارد را به یاد آورد که در آن کلیسا را ​​زیبا می دید زنی که در اثر گناه لباس و صورتش کثیف و خشن شده بود.

... چشم اندازی که به طرز تکان دهنده ای آنچه در این سال گذشته زندگی کرده ایم را توصیف می کند [با رسوائی های سو sexualاستفاده جنسی در کشیش که به سطح آب می آید]… در رؤیای سنت هیلدگارد، صورت کلیسا با غبار آغشته شده است، و ما آن را اینگونه دیده‌ایم. جامه او پاره شده است - به خاطر گناهان کاهنان. شیوه ای که او آن را دید و بیان کرد، راهی است که ما آن را در سال جاری تجربه کرده ایم. ما باید این تحقیر را به عنوان نصیحت به حقیقت و دعوت به تجدید پذیرایی بپذیریم. فقط حقیقت نجات می دهد. - POPE BENEDICT XVI ، سخنرانی کریسمس به Curia Roman ، 20 دسامبر 2010 ، catholic.org

حقیقت ، که بندیکت سال گذشته گفت ، در سراسر جهان در حال کم رنگ شدن است مثل شعله ای که می خواهد سوسو بزند. علاوه بر این ، همانطور که به چشم انداز جهانی نگاه می کنیم ، زیر و رو می شویم آب و هوای شدید و تهدید به جنگ و تروریسم، ما همچنان به دیدن عمدی ساختارشکنی کشورهای مستقل (از طریق سقوط اقتصادی و هرج و مرج سیاسی اجتماعی رو به رشد) و ظهور یک امپراتوری نئو بت پرست در سراسر جهان که جایی برای کلیسا در "مهمانخانه" خود نخواهد داشت. در واقع، فضای زیادی برای بسیاری در جامعه ما که "وزن مرده" در نظر گرفته می شوند، وجود ندارد. روح هیرودیس در این فرهنگ مرگ بار دیگر بر فراز افراد آسیب پذیر معلق است.

فرعون قدیم ، که از حضور و افزایش فرزندان اسرائیل خسته شده بود ، آنها را تسلیم انواع ظلم ها کرد و دستور داد که هر کودک ذکور متولد شده از زنان عبری قرار باشد کشته شود (رجوع کنید به سابق 1: 7-22). امروزه تعداد کمی از قدرتمندان زمین به همان شیوه عمل نمی کنند. آنها نیز از رشد جمعیتی کنونی آزاردهنده هستند ... در نتیجه ، آنها ترجیح می دهند که به هر وسیله برنامه عظیم کنترل بارداری. OPPOPE JOHN PAUL II ، Evangelium Vitae ، "انجیل زندگی"، ن. 16

مانند خانواده مقدس که به مصر گریختند، یک "تبعید" آینده…

مسیحیان جدید، در تلاش برای تبدیل بشر به موجودی جمعی جدا از خالق خود، ناآگاهانه باعث نابودی بخش بزرگتری از نوع بشر خواهند شد. آنها وحشت های بی سابقه ای را به راه خواهند انداخت: قحطی، طاعون، جنگ، و در نهایت عدالت الهی. در ابتدا آنها از زور برای کاهش بیشتر جمعیت استفاده می کنند و سپس اگر این کار شکست خورد از زور استفاده می کنند - مایکل دی اوبراین ، جهانی سازی و نظم نوین جهانی، 17 مارس 2009

اما گفتن بیشتر امروز به معنای از دست دادن دیدگاه نهایی است….

 

چشم انداز نهایی

... و این این است که در تمام مبارزات و آزمایشات اولین کریسمس ، عیسی حضور داشت.

زمانی که سرشماری نقشه های مریم و یوسف را خراب کرد، عیسی آنجا بود. او آنجا بود که جایی در مسافرخانه پیدا نکردند. او آنجا در آن اصطبل ناخوشایند و سرد بود. او در آنجا بود که عطای مر داده شد، یادآور رنج همیشگی وضعیت بشر و راه صلیب. زمانی که خانواده مقدس به تبعید فرستاده شدند او آنجا بود. او آنجا بود که سؤالات بیشتر از پاسخ بود.

و عیسی اکنون در اینجا با شماست. او در میان کریسمس با شما است که ممکن است بوی آن از عود کندر بیشتر باشد ، که خارهای بیشتری از طلا دارد. و شاید قلب شما از گناه و خستگی ، مانند یک اصطبل ، ضعیف تر و فقیرتر از آن باشد که از Holiday Inn بگوید.

هنوز ، عیسی اینجاست! او حضور دارد! چشمه فیض و رحمت حتی در زمستان های زمستان جاری است. مانند جوزف و مریم ، راه شما تسلیم پس از تسلیم شدن به تناقض پس از تناقض ، عقب نشینی پس از عقب نشینی است ، بدون پاسخ پس از عدم پاسخ. زیرا واقعاً ، اراده خداوند است is جواب. و اراده او در رنج و تسلی ، در درد و در شادی به شما ابراز می شود.

پسرم، وقتی برای خدمت خداوند آمدی، خود را برای آزمایش آماده کن. صمیم قلب و استوار باش، در هنگام مصیبت، آشفته نباش. به او بچسب، او را رها مکن. بنابراین آینده شما عالی خواهد بود هر چه به تو می رسد بپذیر، در شکستن مصیبت شکیبا باش. زیرا در آتش طلا آزمایش می شود و مردان شایسته در بوته ذلت. به خدا توکل کن و او به تو کمک خواهد کرد. راه خود را درست کن و به او امیدوار باش. ای کسانی که از خداوند می ترسید، منتظر رحمت او باشید، روی گردان مبادا سقوط کنید. شما که از خداوند می ترسید، به او اعتماد کنید و پاداش شما از بین نخواهد رفت. ای کسانی که از خداوند می ترسید، به چیزهای خوب، به شادی و رحمت پایدار امیدوار باشید... کسانی که از خداوند می ترسند، دل های خود را آماده می کنند و در برابر او فروتن می کنند. بیایید به دست خداوند بیفتیم نه به دست مردم، زیرا رحمتی که او نشان می دهد برابر با عظمت اوست. (سراخ 2: 1-9، 17-18)

چگونه شخص قلب خود را آماده می کند ، هنگامی که مانند یک اصطبل قدیمی ، با کود گناه پوسته شده و زیر سنگینی ضعف انسان متمایل شده است؟ بهترین ها می توانند. یعنی با روی آوردن به او در آیین اعتراف، او که کشیش ماست که می آید تا گناهان جهان را ببرد. اما فراموش نکنید که او یک نجار نیز هست. و چوب موریانه‌زده ضعف انسانی را می‌توان از طریق عشای ربانی تقویت کرد، زمانی که با اعتماد، گشاده رویی و قلبی مایل به راه رفتن در اراده مقدس او به او نزدیک شویم.

آن اراده مقدس که همیشه به نفع شما عمل می کند، درست همانطور که شعله می تواند گرم یا بسوزد، بپزد یا مصرف کند. به خواست خدا نیز چنین است، آنچه را که لازم است در شما به انجام می‌رساند، آنچه را که ناپسند است مصرف می‌کند و خوبی‌ها را تصفیه می‌کند. همه آن، مانند آن جعبه چوبی کوچک مر، «هدیه» است. بخش دشوار این است که تسلیم شدن در برابر نقشه خدا باشد، به خصوص زمانی که با برنامه شما، "برنامه" شما سازگار نیست. حتی به آن خدا اعتماد کردن است یک طرح!

من در قلب خود می دانم که هدیه ای را که برای این کریسمس درخواست خواهم کرد ، می دانم ، زیرا در کنار آن آخور زانو می زنم که کشیش من ، پادشاه و نجار من در آن نهفته است. و این است هدیه ای برای پذیرش اراده و اعتماد به او وقتی خیلی اوقات احساس رها شدن و گیجی می کنم. پاسخ این است که به چشمان آن کودک مسیحی نگاه کنیم و بدانیم که او در آن حضور دارد. و اگر او با من است - و هرگز مرا ترک نخواهد کرد - چرا می ترسم؟

اما صهیون گفت: «خداوند مرا ترک کرده است. پروردگارم مرا فراموش کرده است.» آیا مادر می تواند نوزاد خود را فراموش کند و نسبت به فرزند شکم خود بی رحم باشد؟ حتی اگر او فراموش کند، من هرگز شما را فراموش نمی کنم. ببین، بر کف دستانم نام تو را نوشته ام... من همیشه با تو هستم، تا آخرالزمان. (اشعیا 49:14-16، متی 8:20)

 


 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, روح و روان.

نظرات بسته شده است.