فلج شده توسط ترس - قسمت سوم


هنرمند ناشناس 

FEST OF THE ARCHANGELS MICHAEL، GABRIEL، AND RAPHAEL

 

کودک ترس

FEAR به اشکال مختلف بروز می کند: احساس عدم کفایت ، عدم اطمینان در هدایای فرد ، تعلل در امور ، عدم ایمان ، از دست دادن امید و فرسایش عشق. این ترس ، وقتی با ذهن ازدواج می کند ، فرزندی را به دنیا می آورد. نامش هست خودآگاهی.

من می خواهم نامه عمیقی را که روز گذشته دریافت کردم به اشتراک بگذارم:

من متوجه شده ام (به خصوص با خودم ، اما با دیگران نیز) روحیه ای از رضایت خاطر به نظر می رسد که بر کسانی که ترس ندارند تأثیر می گذارد. به نظر می رسد برای بسیاری از ما (به ویژه در اواخر اواخر) آنقدر طولانی خوابیده ایم که اکنون فقط بیدار شده ایم و می فهمیم که جنگ در اطراف ما بسته شده است! به همین دلیل ، و به دلیل "مشغله" در زندگی ما ، در یک وضعیت گیجی وجود داریم.

در نتیجه ، ما نمی دانیم که ابتدا باید چه نبردی را شروع کنیم (پورنوگرافی ، اعتیاد به مواد مخدر ، کودک آزاری ، بی عدالتی اجتماعی ، فساد سیاسی ، و غیره ، و غیره ، و غیره) ، یا حتی چگونه مبارزه با آن را شروع کنیم. در حال حاضر ، من متوجه شده ام که تمام انرژی من صرف این است که زندگی خودم را از گناه و خانواده خودم در خداوند محکم نگه دارم. من می دانم که این هیچ بهانه ای نیست ، و نمی توانم تسلیم شوم ، اما اخیراً بسیار ناامید شده ام!

به نظر می رسد که ما روزها را در حالت گیجی و سرگردانی به خاطر چیزهای به ظاهر غیر مهم سپری می کنیم. آنچه در صبح با وضوح آغاز می شود ، با پیشرفت روز به سرعت محو می شود. از اواخر وقت ، متوجه می شوم که از نظر ذهنی و جسمی به دنبال افکار و وظایف ناتمام لغزانم. من معتقدم که در اینجا چیزهایی علیه ما کار می کنند - چیزهای دشمن ، و همچنین چیزهای انسانی. شاید این فقط نحوه پاسخ مغز ما به تمام آلودگی ها ، امواج رادیویی و سیگنال های ماهواره ای است که هوای ما پر شده است. یا شاید این چیز دیگری باشد - من نمی دانم. اما یک چیز را به طور قطع می دانم - اینکه من از دیدن همه چیزهایی که امروز در دنیای ما اشتباه است احساس ناراحتی می کنم ، و با این وجود احساس ناتوانی در انجام هر کاری در مورد آن را دارم.

 
ترس از ورزش کردن

ریشه را بکشید ، و درخت کامل می میرد. ترس را ذوب می کند ، و احساس رضایت خاطر در دود بالا می رود. روش های زیادی برای افزایش شهامت وجود دارد - می توانید بخوانید قطعات من و II از این مجموعه چندین بار ، برای مبتدیان. اما من فقط یک راه برای ریشه کن کردن ترس می دانم:

عشق کامل ترس را از بین می برد. (اول یوحنا 1:4)

عشق شعله ای است که ترس را ذوب می کند. کافی نیست که ذاتاً از وجود و الوهیت مسیح آگاه شویم. همانطور که کتاب مقدس هشدار می دهد ، حتی شیطان هم به خدا ایمان دارد. ما باید بیش از این که به خدا فکر کنیم ، انجام دهیم. ما باید مثل او شوید. و نام او عشق است.

بگذارید هرکدام از شما نه تنها به دنبال منافع خود ، بلکه به دنبال منافع دیگران نیز باشید. این ذهن را در بین خود داشته باشید ، که در مسیح عیسی بود ... (فیلیپیان 2: 4-5)

ما باید ذهن مسیح را به ذهن بسپاریم. در آن رابطه، قسمت دوم صرفاً "پیشگفتار" این مراقبه است.

ذهن او چیست؟ ما باید در متن نامه فوق که با شما به اشتراک گذاشته ام ، در مورد آنچه که در جهان با افزایش هرج و مرج در جهان اتفاق می افتد و هشدارهای مجازات های احتمالی یا آزار و اذیت در افق ، به این پاسخ دهیم (نگاه کنید به بوق هشدار!).

 

باغ عذاب

باغ گتسمانی برای مسیح جهنمی ذهنی بود. او شاید با بزرگترین وسوسه خود برای تبدیل شدن و فرار روبرو شد. ترس، و فرزند نامشروع آن خودآگاهی، خدا را صدا می کرد که دور شود:

"چه فایده ای دارد؟ شر در حال افزایش است. هیچ کس گوش نمی دهد. حتی نزدیکان شما نیز به خواب رفته اند. شما تنها هستید. شما نمی توانید تغییری ایجاد کنید. شما نمی توانید تمام دنیا را نجات دهید. این همه رنج ، زحمت و فداکاری ... برای چه؟ دور شوید. به کوههایی برگردید که شما و پدر از طریق نیلوفرها و نهرها عبور کردید ... "

بله ، به کوه Good Good Days ، Mount Comfort و Mount Pleasant برگردید.

و اگر قله کوه نباشد ، غارهای زیادی وجود دارد که می توانید در آن مخفی شوید. بله ، پنهان شوید و دعا کنید ، دعا کنید ، دعا کنید.

بله ، پنهان ، فرار از این دنیای شنیع ، افتاده و گمشده. در آرامش و سکوت روزهای خود را منتظر بمانید.

 اما این ذهن مسیح نیست.

 

راه

یک جمله شگفت انگیز وجود دارد:

خدا اولین است

همسایه من دوم

من سوم هستم
 

این دعای مسیح در گتسمانی شد ، اگرچه او آن را به روشی دیگر گفت:

... نه اراده من بلکه شما انجام شود. (لوقا 22:42)

و با این کار ، مسیح دستش را دراز کرد ، جام جام عشق را بر لب خود نهاد ، و شروع به نوشیدن شراب گل کرد رنج کشیدن-رنج برای همسایه اش ، رنج برای شما ، برای من ، و برای همه کسانی که شما را به راه اشتباه مالش می کنند. یک فرشته ، (شاید مایکل یا جبرئیل ، اما فکر می کنم رافائل) عیسی را بلند کرد و همانطور که در قسمت اول، عشق شروع به تسخیر کرد یک روح.

نویسندگان انجیل هرگز آن را ذکر نمی کنند ، اما من فکر می کنم مسیح هنگام حمل صلیب ، بیش از شانه های خود به من و شما نگاه می کند و از لبان خونین زمزمه می کند ، "مرا دنبال کن".

... او خود را خالی کرد ، به شکل یک خادم درآمد ، مانند انسانها متولد شد. و در شکل انسان یافت ، خود را فروتن کرد و مطیع مرگ ، حتی مرگ بر روی صلیب شد. (فیلیپیان 2: 7-8)

 

پیروزی 

و بنابراین در اینجا شما با یک ذهن گل آلود ، گیج و مطمئن نیستید که کجا بروید ، چه کاری انجام دهید ، چه چیزی بگویید. به اطراف خود نگاه کنید ... اکنون باغ را می شناسید؟ قطره ای از عرق و خون که از روی ابروی مسیح ریخته است در پای شما می بینید؟ و آنجا - آنجاست:  همان کیک که مسیح اکنون شما را به نوشیدن دعوت می کند. این جام است عشق

آنچه مسیح اکنون از شما می خواهد واقعاً بسیار ساده است. یک قدم در یک زمان ، یک روح در یک زمان: شروع به عشق ورزیدن کنید. 

این دستور من است که شما همدیگر را دوست داشته باشید همانطور که من شما را دوست داشته ام. عشق بزرگتر هیچ کس بیشتر از این نیست که جان خود را برای دوستانش بگذارد. (یوحنا 15: 12-13)

و دشمنان نیز

دشمنان خود را دوست داشته باشید ، به کسانی که از شما متنفرند نیکی کنید ، کسانی که شما را لعن می کنند برکت دهید ، برای کسانی که با شما بدرفتاری می کنند دعا کنید. زیرا اگر عاشق کسانی هستید که شما را دوست دارند ، این اعتبار شما چیست؟ حتی گناهکاران نیز کسانی را دوست دارند که آنها را دوست دارند. بلکه دشمنان خود را دوست داشته و به آنها نیکی کنید. (لوقا 6:28 ، 32-33)

مسیحی بودن به معنای انداختن نقل قول های حفظ شده کتاب مقدس در پای بت پرستان نیست. گاهی اوقات ، بله ، این لازم است. اما عیسی عشق را در تعریف کرد
قابل توجه ترین اصطلاحات: "جان گذاشتن". این است که قبل از خود به دیگری خدمت کنید. صبوری و مهربانی است. این بدان معناست که هرگز به نعمت دیگران غبطه نخورید ، یا مغرور ، مغرور و بی ادب باشید. عشق هرگز در راه خود پافشاری نمی کند و تحریک پذیر یا کینه توز نیست ، کینه یا بی عفو و گذشت دارد. و وقتی عشق بالغ شد ، صلح آمیز ، مهربان ، شاد ، خوب ، سخاوتمندانه ، وفادار ، ملایم و خویشتندار است. 

در حال حاضر ، من بازتاب اخم خودم را در Chalice می بینم. افسوس که چقدر از عشق کوتاه آمده ام! و با این حال ، مسیح هنوز راهی برای افزودن ما به این جام فراهم کرده است. می گوید سنت پل ،

اکنون من به خاطر شما از رنجهایم شاد می شوم و در گوشت خود آنچه را که در مصائب مسیح از طرف بدن او ، یعنی کلیسا کم است ، پر می کنم ... (کولسیان 1:24)

من یا شما چه چیزی را ممکن است به مصائب مسیح اضافه کنیم؟ اگر به دیگران خدمت نکرده ایم ، اگر پای خانواده را شستشو نداده ایم ، اگر نتوانسته ایم صبور ، ملایم و مهربان باشیم (آیا مسیح سه بار سقوط نکرد؟) ، پس باید تنها فداکاری را که می توانیم اضافه کنیم:

فداکاری مورد قبول خداوند یک روح شکسته است؛ خدایا ، یک قلب شکسته و متکبر حقیر نیستی. (مزمور 51:17)

 

ایمان

این مسیر عشق را فقط می توان با روحیه اعتماد و تسلیم طی کرد: اعتماد کردن در عشق و رحمت خدا نسبت به شما شخصاً ، و تسلیم شدن برای او آنچه ضعیف ، ناشایست و شکسته است. خود را خالی کنید ، همانطور که مسیح هر مرحله از راه خود را خالی کرد ... تا زمانی که عرق فروتنی بر روی ابرو شما جاری می شود ، و چشمان شما را پر می کند. این زمانی است که شما با ایمان شروع به راه رفتن می کنید و نه با دید.

پیروزی که جهان را تسخیر می کند ایمان ماست. (اول یوحنا 1: 5)

شما جمعیت خشمگین را می شنوید ، نگاههای طرد شدن را می گیرید ، و ضربه عجیب و غریب یک کلمه بی رحمانه را احساس می کنید ... همانطور که به برخی دیگر خدمت می کنید ، خدمت می کنید و خدمت می کنید. 

پیروزی که جهان را تسخیر می کند ایمان شماست.

عرق را که از آبرویش تاج زده ، با ناهنجاری تاجگذاری کرده و از سو mis تفاهم میخکوب شده است ، عرق به خون تبدیل می شود. شمشیر ضعف خودت قلب تو را سوراخ می کند. اکنون ایمان تاریک می شود ، مانند تاریکی یک مقبره. و یک بار دیگر کلمات را در روح خود می شنوید ... "چه فایده ای دارد؟"

پیروزی که جهان را تسخیر می کند ایمان شماست.

اینجاست که باید استقامت کنید. زیرا گرچه ممکن است آن را تشخیص ندهید ، آنچه در شما مرده است (خودخواهی ، خودمحوری ، اراده شخصی و غیره) در حال تجربه است رستاخیز (مهربانی ، سخاوت ، خویشتنداری و غیره). و آنجا که دوست داشته اید ، بذر کاشته اید.

ما از سنتوریون ، دزد ، زنانی که گریه می کنند و عشق مسیح به توبه آنها سوق داده است ، می دانیم. اما در مورد آن روح های دیگر در امتداد این از طریق Dolorosa چه کسی به خانه بازگشت ، با خون عشق ، آن دانه های مقدس که در قلب و ذهن آنها پراکنده شده است ، پاشید؟ آیا آنها هفته ها بعد توسط روح القدس و پیتر در روز پنطیکاست سیراب شدند؟ آیا آن روح در آن 3000 نفر در آن روز نجات یافت؟

 

نترس!

راه پر از روح است که طرد می کند ، حتی از تو متنفر است. گروهی از صدا از دور بلندتر و بلندتر می شوند: "او را مصلوب کنید! او را مصلوب کنید!" اما همانطور که از باغ گتسمانی خود خارج می شویم ، نه تنها با ارجنل رافائل برای تسلی خاطر بلکه با بشارت جبرئیل بر لب و شمشیر میکائیل برای محافظت از روح خود حرکت می کنیم. ما گام های مطمئن مسیح را برای پیمودن ، نمونه ای از شهدا برای تقویت ما و دعای مقدسین برای تشویق داریم.

نقش شما در این ساعت ، همانطور که خورشید غروب می کند ، پنهان کردن نیست ، بلکه هدف شما این است که با اعتماد به نفس ، شهامت و عشق بزرگ راهی آن شوید. هیچ چیز تغییر نکرده است ، فقط به این دلیل که ممکن است وارد آخرین مصیبت کلیسا شویم. بزرگترین ابراز عشق مسیح نه در خطبه روی کوه و نه در کوه تغییر شکل بلکه در کوه کالوری بود. بنابراین ، ممکن است ساعت بزرگترین بشارت کلیسا به قول مجالس یا رساله های اعتقادی آن نباشد ...

اگر کلمه تبدیل نشده باشد ، خون است که تبدیل می شود.  - پاپ جان پل دوم ، از شعر "استانیسلاو" 

زیرا دنیا نیز از ترس فلج شده و این عشق تو است-عشق مسیح که از طریق شما کار می کند- که آنها را صدا می کند: "برخیز ، تشک را بردار و به خانه برو" (مك 2:11).

و بالای شانه ات نگاه می کنی و زمزمه می کنی: "دنبالم کن". 

عشق کامل ترس را از بین می برد. (اول یوحنا 1:5) 


در عصر زندگی ،
ما فقط بر اساس عشق قضاوت خواهیم شد
- St. جان صلیب


چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, از ترس پارالیز شده است.