به دیوار فراخوانده شد

 

شهادت مارک امروز با قسمت پنجم به پایان می رسد. برای خواندن بخشهای I-IV ، بر روی کلیک کنید شهادت من

 

نه فقط خداوند می خواست بدون شک من بدانم ارزش یک روح، بلکه همچنین چقدر نیاز داشتم که به او اعتماد کنم. وزارت من در آستانه فراخواندن در جهتی بود که من پیش بینی نمی کردم ، هرچند که او سالها قبل از آن "مرا هشدار داده بود" موسیقی دری است برای بشارت… به کلمه اکنون. 

 

آزمایش بیابان

لیا یک طراح گرافیک حرفه ای موفق بود ، و من ، یک گزارشگر تلویزیونی. اما اکنون ما باید یاد بگیریم که در مشیت الهی زندگی کنیم. با هفتمین فرزندمان در راه ، کاملاً امتحانی است!

در جولای 2005 ، ما یک تور کنسرت در سراسر ایالات متحده راه اندازی کردیم که از مرکز کانادا آغاز شد ، از جنوب کالیفرنیا عبور کرد ، از فلوریدا عبور کرد و دوباره به خانه برگشت. اما حتی قبل از شروع اولین کنسرت ما ، به دردسر افتادیم.

اگر تا به حال "Grapevine" را در کالیفرنیا رانندگی کرده اید ، می دانید که چرا ایستگاه های کامیون در بالای آن وجود دارد و پایین کوه: برای سرویس دهی به موتورهایی که بیش از حد گرم می شوند و ترمزهایی که می سوزند. ما سابق بودیم. موتور موتورخانه ما داغ می شد ، بنابراین ما کشیدیم به فروشگاه گازوئیل - نه یک بار - اما حداقل 3-4 بار دیگر. هر بار ، پس از رسیدن به سختی به شهر بعدی ، مجبور به توقف در تعمیرگاه دیگری شدیم. من تخمین زده ام که تقریباً 6000 دلار برای حل مشکل هزینه کرده ایم. 

وقتی به آن سوی صحرای درخشان تگزاس حرکت کردیم ، من یک بار دیگر غر می زدم - مانند بنی اسرائیل در گذشته. "پروردگار ، من طرف تو هستم! تو روی من نیستی؟ " اما وقتی به لوئیزیانا رسیدیم ، من متوجه گناه خود شدم ... عدم اعتماد من.

قبل از کنسرت آن شب ، من پیش پدر اقرار کردم. کایل دیو ، کشیشی جوان و پویا. برای توبه من ، او یک کیسه کوچک پر از نقل قول از کتاب مقدس را باز کرد و به من گفت یکی را بردار. این همان چیزی است که من بیرون کشیدم:

خداوند قادر است هر لطفی را برای شما فراوان قرار دهد ، به طوری که در همه چیز ، همیشه با داشتن هر آنچه نیاز دارید ، برای هر کار خوب فراوانی داشته باشید. (2 برای 9: 8)

سرم را تکان دادم و خندیدم. و سپس ، با پوزخندی مکارانه روی صورت ، پدر کایل گفت: "این مکان امشب بسته بندی می شود." دوباره خندیدم. "از این بابت نگران نباش ، پدر. اگر پنجاه نفر بگیریم ، جمعیت خوبی خواهد بود. " 

"اوه او لبخند زیبایی را زد و گفت: "خواهی دید."

 

پروازی در طوفان

کنسرت ساعت 7 عصر بود ، اما بررسی صدای من حدود ساعت 5 شروع شد. ساعت 5:30 ، افرادی در لابی ایستاده بودند. سرم را فرو کردم و گفتم: "سلام مردم. می دانید کنسرت امشب ساعت هفت است؟ "

یک خانم در آن کشش کلاسیک جنوبی گفت: "آه بله ، آقای مارک". "ما اینجا هستیم تا یک صندلی خوب بدست آوریم." نمی توانستم از خندیدن جلوگیری کنم.

لبخند زدم ، "نگران نباش ،" مکانهای زیادی برای نشستن خواهید داشت. " تصاویر کلیساهای تقریباً خالی که قبلاً خیلی عادت داشتم آنها را بازی کنم ، در ذهنم می چرخید. 

بیست دقیقه بعد ، لابی خیلی پر بود ، من مجبور شدم چک صدا را جمع کنم. با عبور از میان جمعیت ، به سمت انتهای پارکینگ که "اتوبوس تور" ما در آن پارک شده بود حرکت کردم. چشمهایم را باور نمی کردم. در حالیکه کلانترها ترافیک را به داخل پارکینگ هدایت می کردند ، دو ماشین پلیس در تقاطع خیابان پارک شده بودند و چراغ آنها روشن بود. وقتی از پنجره کوچک آشپزخانه نگاه می کردیم ، به همسرم گفتم: "وای خدا ،" "آنها باید فکر کنند که گارت بروکس می آید!"

در آن شب ، روح القدس بر 500 تماشاگر به علاوه فرود آمد. در یک لحظه از کنسرت ، "کلمه ای" به من آمد که من آن را برای جمعیت فقط در اتاق ایستاده تبلیغ کردم. 

وجود دارد سونامی بزرگ در حال جابجایی در سراسر جهان است. قرار است از کلیسا عبور کرده و افراد زیادی را با خود ببرد. خواهران و برادران ، شما باید آماده باشید. شما باید زندگی خود را نه بر روی شنهای منتقل کننده نسبی گرایی اخلاقی ، بلکه بر روی سنگ کلام مسیح بنا کنید. 

دو هفته بعد ، یک دیوار 35 متری آب از کلیسا عبور کرد و محراب ، کتابها و پیشخوانها را گرفت -همه چیز - به استثنای مجسمه ای از سنت ترز د لیسیو که در جای قبلی محراب تنها بود. تمام پنجره ها در اثر طوفان منفجر شد جز پنجره شیشه ای آغوش. "طوفان کاترینا" ، پدر کایل بعداً می گفت ، "یک بود جهان کوچک آنچه در جهان می آید. " گویی خداوند می گفت كه ، مگر اینکه ایمان كودكانه ترزه را كه فقط محور عیسی است ، داشته باشیم ، از طوفان بزرگی كه مانند طوفانی روی زمین می آید زنده نخواهیم ماند. 

… شما وارد زمانهای سرنوشت ساز می شوید ، زمانهایی که من برای سالهای زیادی شما را آماده کرده ام. چه تعداد اراده خواهند کرد توسط طوفان مهیب که قبلاً خود را بر سر بشریت ریخته است ، نابود شود. این زمان محاکمه بزرگ است. این زمان من است ، ای فرزندان تقدیم شده به قلب مطهر من. - بانوی ما تا فر. استفانو گابی ، 2 فوریه 1994؛ با بهمراه اسقف دونالد مونتروز

می دانی ، کوچولوی من ، منتخبان باید با شاهزاده تاریکی مبارزه کنند. طوفانی وحشتناک خواهد بود. بلکه طوفانی خواهد بود که می خواهد ایمان و اطمینان حتی برگزیدگان را از بین ببرد. در این آشفتگی وحشتناکی که در حال حاضر در حال دمیدن است ، شما درخشش شعله عشق من را می بینید که آسمان و زمین را به واسطه تأثیر لطفی که در این شب تاریک به روح ها منتقل می کنم ، روشن می کند. - بانوی ما به الیزابت کیندلمان ، شعله عشق قلب بی بدیل مریم: خاطرات روحانی (مکانهای روشنایی 2994-2997)؛ بهمراه توسط کاردینال پتر اردو

دو شب بعد ، ما در پنساکولا ، فلوریدا کنسرت داشتیم. بعد از خالی شدن محل برگزاری ، یک خانم کوچولو به سمت من رفت و گفت: "اینجا برو. من خانه ام را فروختم و می خواهم به شما کمک کنم. " من از او تشکر کردم ، چک او را بدون اینکه نگاه کنم به جیبم انداختم و بارگیری تجهیزات دنده صدا را تمام کردم. 

همانطور که شبانه در پارکینگ وال مارت می خوابیدیم ، یاد مبادله مان افتادم ، در جیبم فرو رفتم و چک را به همسرم تحویل دادم. او آن را باز کرد و نفس نفس خود را بیرون داد. 

"علامت. این یک چک برای 6000 دلار است! "

 

کوه پیشگویی

پدر کایل تقریباً همه چیز را از دست داد جز یقه دور گردنش. جایی برای رفتن ، ما از او دعوت کردیم که در کانادا با ما بماند. اسقف وی گفت: "بله ، برو". چند هفته بعد ، پدر من و کایل در حال گذر از چمنزارهای کانادا بودیم ، جایی که او داستان خود را تعریف می کرد ، من آواز می خواندم و برای کمک به بازسازی کلیسای او درخواست کمک می کردیم. بخشندگی حیرت انگیز بود. 

و سپس پدر من و کایل به پای کوههای راکی ​​کانادا رفتیم. برنامه ما بازدید از سایت بود. اما خداوند چیز دیگری در ذهن داشت. ما تا آنجا رسیدیم راه مقدسات عقب نشینی مرکز طی چند روز آینده ، خداوند شروع کرد به خواندن گسترده ، نماز شب، و "کلمات" دانش ... "تصویر بزرگ" این طوفان بزرگ. آنچه خداوند در آن کوه نشان داد بعداً پایه و اساس را ایجاد می کند ، گلبرگها, برای بیش از 1300 نوشته که اکنون در این وب سایت موجود است.

 

نترس

در آن زمان می دانستم که خدا چیزی بیش از حد معمول از من می خواهد ، زیرا سخنان نبوی او اکنون در قلب من می سوزد. ماه ها قبل ، خداوند قبلاً به من اصرار كرده بود كه انديشه هايي را كه در دعا به ذهنم مي آمد ، در اينترنت قرار دهم. اما بعد از تجربه من با پدر کایل ، که هر دو ما را گاهی نفس می انداخت ، من وحشت داشتم. پیشگویی مانند راه رفتن کورکورانه از روی سنگهای دندانه دار در لبه صخره است. چه بسیار روح های نیک اندیشی که بر سنگهای غرور و فرض افتاده اند سرنگون شده اند! من خیلی می ترسیدم که یک روح واحد را به سمت هر نوع باطل سوق دهم. به سختی به کلمه ای که نوشتم اعتماد کردم. 

مدیر معنوی من ، پدر ، گفت: "اما من به راحتی نمی توانم همه چیز را بخوانم." رابرت "باب" جانسون از خانه مدونا.من پاسخ دادم: "خوب ، چطور می شود مایکل دی اوبراین را به کارگردانی نوشتارهای من اختصاص دهی؟" مایکل از نظر من یکی از معتبرترین پیامبران امروز در کلیسای کاتولیک بود و هست. از طریق نقاشی های خود و کارهای داستانی مانند پدر الیاس و خورشید گرفتگی ، مایکل ظهور توتالیتاریسم و ​​فروپاشی اخلاقی را که اکنون شاهد هستیم هر روز در برابر چشمان ما آشکار می شود ، پیش بینی کرد. سخنرانی ها و مقاله های وی در نشریات مهم کاتولیک منتشر شده و حکمت وی ​​در سراسر جهان جستجو شده است. اما شخصاً مایکل یک انسان فوق العاده فروتن است که قبل از اینکه خودش نظر خود را ارائه دهد ، نظر شما را می پرسد.

طی ماه ها و تقریباً پنج سال بعد ، مایکل نه تنها در نوشتن ، بلکه بیشتر در پیمایش در سرزمین خائنانه قلب زخمی خودم ، مرا راهنمایی کرد. او به آرامی من را از میان سنگهای دندانه دار وحی خصوصی راهنمایی کرد ، و از دامهای "پیشگویی پیشگویی" یا حدس و گمانهای بی هدف جلوگیری کرد ، و بارها و بارها به من یادآوری کرد که در کنار پدران کلیسا ، پاپ ها و تعالیم کاتشیک باشم. اینها - نه لزوماً "چراغهایی" که با دعا به سمت من می آیند - معلمان واقعی من می شوند. فروتنی ، نماز و مقدسات غذای من می شود. و بانوی ما همراه من خواهد بود. 

 

به دیوار فراخوانده می شود

وفادارانی که با تعمید در مسیح گنجانیده شده و در خلق خدا ادغام می شوند ، به شیوه خاص خود در دفتر کشیشی ، نبوی و سلطنتی مسیح شریک می شوند. -کتک زدن کلیسای کاتولیک، 897

علی رغم اطمینان در جهت معنوی ، پیام های جهانی بانوی ما، یا حتی واژه های روشن پاپ ها با توجه به زمان ما ، من بودم واقعا برای استفاده از دفتر "نبوی" مسیح فراخوانی شده است؟ پدر بود واقعا مرا به این دعوت می کند یا فریب خورده ام؟ 

یک روز داشتم پیانو می خواندم و آواز می خواندم پناهگاه یا "مقدس ، مقدس ، مقدس" که برای مراسم مقدس نوشتم. 

ناگهان اشتیاق شدیدی به حضور در پیشگاه مبارک مقدس در قلبم جوشید. در عرض یک ثانیه ، بلند شدم ، دفتر دعایم و کلیدهای ماشینم را گرفتم و از در بیرون بودم. 

همانطور که در مقابل خیمه زانو زدم ، یک تکان شدید از عمق درون به کلمات ریخته شد ... به گریه:

پروردگار ، من اینجا هستم. برای من بفرست! اما عیسی ، فقط کمی راه من را نریز. بلکه آنها را به انتهای زمین بیندازید! پروردگارا ، بگذار تا برای تو به جان ها برسم. خداوندا ، من اینجا هستم ، مرا بفرست!

بعد از آنچه نیم ساعت خوب نماز ، اشک و التماس به نظر می رسید ، به زمین بازگشتم و تصمیم گرفتم که دفتر آن روز را دعا کنم. کتاب دعایم را به سرود صبح باز کردم. شروع شد…

مقدس ، مقدس ، مقدس ...

سپس اولین خواندن را برای روز خواندم:

سرافیم در بالا مستقر بودند. هرکدام از آنها شش بال داشتند: با دو تا صورت خود را محجبه ، با دو تا پای خود را محجبه کردند و با دو تا خود را در بالای زمین معلق کردند. "مقدس ، مقدس ، مقدس پروردگار میزبانان است!" آنها یکی به دیگری گریه کردند. (اشعیا 6: 2-3)

با ادامه خواندن چگونگی فرشتگان ، قلبم شروع به سوختن کرد لبهای اشعیا را با یک جگر سوزان لمس کرد ...

سپس صدای خداوند را شنیدم که می گفت ، "چه کسی را بفرستم؟ چه کسی به دنبال ما خواهد رفت؟ " گفتم: "من اینجا هستم". "برای من بفرست!"…. (اشعیا 6: 8)

مثل این بود که مکالمه من با پروردگار الان بود در حال چاپ است. خوانش دوم از سنت جان کریسوستوم بود ، کلماتی که در آن لحظه به نظر می رسید گویا برای من نوشته شده اند:

شما نمک زمین هستید. او می گوید ، این به خاطر خود شما نیست ، بلکه به خاطر دنیا است که این کلمه به شما سپرده می شود. من شما را فقط به دو شهر یا ده یا بیست نفر نمی فرستم ، نه به یک ملت واحد ، همانطور که پیامبران قدیمی را ، اما آن سوی خشکی و دریا ، به سراسر جهان فرستادم. و آن دنیا در وضعیت اسفباری به سر می برد ... او از این مردان آن فضیلت هایی را می طلبد که به ویژه اگر برای تحمل بارهای بسیاری مفید و حتی ضروری باشند ... آنها معلمین نه فقط فلسطین بلکه کل جهان خواهند بود. تعجب نکنید ، بنابراین ، من شما را جدا از دیگران خطاب می کنم و شما را در چنین کار خطرناکی مشارکت می دهم ... هرچه تعهدات بیشتری به دست شما می رسد ، شما باید غیرت بیشتری داشته باشید. وقتی آنها شما را لعن و آزار و اذیت می کنند و شما را به خاطر هر شر متهم می کنند ، ممکن است از جلو آمدن ترس داشته باشند. بنابراین او می گوید: "مگر اینکه برای چنین کاری آماده باشید ، بیهوده است که شما را انتخاب کرده ام. لعنت لزوماً نصیب شما خواهد شد اما به شما آسیب نمی رساند و فقط گواهی بر ثبات شماست. اگر از طریق ترس ، نتوانید قدرت مأموریت خود را نشان دهید ، وضعیت شما بسیار بدتر خواهد شد. " - St. جان کریستوستوم ، نماز شب، جلد چهارم ، ص 120-122

نمازم را تمام کردم و کمی مبهوت به خانه برگشتم. با گرفتن نوعی از تأیید ، کتاب مقدس خود را که مستقیماً به این قسمت باز می شد ، گرفتم:

من در محل نگهبانی خود می ایستم ، و خود را بر روی بارو قرار می دهم و مراقب هستم تا ببینم او به من چه می گوید ، و چه پاسخی به شکایت من خواهد داد. (حب 2: 1)

در واقع این همان چیزی است که پاپ ژان پل دوم از ما جوانان هنگامی که در روز جهانی جوانان در تورنتو ، کانادا ، در سال 2002 با او جمع شدیم ، درخواست کرد:

در قلب شب می توانیم احساس ترس و ناامنی کنیم و بی صبرانه منتظر آمدن نور سپیده دم هستیم. جوانان عزیز ، این به شما بستگی دارد که ناظر صبح باشید (رجوع کنید به ساعت 21: 11-12) که خبر آمدن خورشید را که مسیح زنده شده است ، اعلام کند! - پیام پدر مقدس به جوانان جهان ، XVII روز جهانی جوانان ، n. 3

جوانان خود را نشان داده اند که برای روم و برای کلیسا یک هدیه ویژه روح خدا هستند ... من دریغ نکردم که از آنها بخواهم یک انتخاب اساسی از ایمان و زندگی بکنند و آنها را با یک کار عجیب و غریب ارائه دهند: تبدیل شدن به "صبح" نگهبانان "در طلوع هزاره جدید. OPPOPE JOHN PAUL II ، Novo Millennio Inuente، شماره 9

"خوب پروردگار ،" من گفتم ، "اگر در این زمانها مرا صدا می كنی كه" مراقب "باشم ، پس من نیز برای تأیید كاتشیسم دعا می كنم." چرا که نه؟ من رول بودم. حجم صفحه 904 خود را پیدا کردم و به طور تصادفی آن را باز کردم. چشم من بلافاصله به این معبر افتاد:

پیامبران در برخوردهای "یک به یک" با خدا ، برای مأموریت خود نور و قدرت می کشند. دعای آنها فرار از این دنیای بی وفا نیست ، بلکه توجه به کلام خداست. در بعضی مواقع دعای آنها یک استدلال یا یک شکایت است ، اما همیشه یک شفاعت است که منتظر می ماند و برای مداخله منجی خدا ، پروردگار تاریخ آماده می شود. -کتک زدن کلیسای کاتولیک (CCC) ، 2584 ، تحت عنوان: "الیاس و پیامبران و تبدیل قلب"

بله ، این همان چیزی بود که مدیر معنوی من می گفت: صمیمی نماز قرار بود قلب مرتد من باشد. همانطور که بانوی ما به سنت کاترین لابوره گفت:

موارد خاصی را خواهید دید. آنچه را که می بینید و می شنوید ، ارائه دهید. در دعاهای خود الهام خواهید گرفت. آنچه را که به شما می گویم و آنچه را که در دعاهای خود خواهید فهمید شرح دهید. - St. کاترین لابوره ، خودکارنگاری، 7 فوریه 1856 ، دیروین ، سنت کاترین لابوره ، بایگانی دختران خیریه ، پاریس ، فرانسه ؛ ص 84

چند سال بعد ، خداوند من و همسرم و هشت فرزندمان را برهنه کرد تا به حومه بایر چمنزارهای ساسکاچوان که هنوز در آن زندگی می کنیم برویم. در اینجا ، در این مزرعه "صحرا" ، به دور از سر و صدای شهر ، تجارت و حتی جامعه ، خداوند همچنان مرا به خلوت کلام خود دعوت می کند ، به ویژه قرائت های گسترده ، برای گوش دادن به صدای او ... "حالا کلمه" هزاران نفر در سراسر جهان در حال خواندن این مقاله هستند ، از آمریکا تا ایرلند ، استرالیا تا فیلیپین ، هند تا فرانسه و اسپانیا تا انگلیس. خدا تورها را دور و دور ریخته است.

برای زمان کوتاه است. برداشت فراوان است. و طوفان بزرگ دیگر نمی توان جلوی آن را گرفت 

و شما را دوست دارند

 

حزقیال 33: 31-33

 

از حمایت شما در این هفته متشکرم ما بودجه کافی برای پرداخت حقوق کارمند خود جمع کرده ایم. بقیه ... ما همچنان به عنایت خدا اعتماد داریم. برکت بخاطر عشق ، دعا و سخاوت خود. 

 

من از زیبایی کلمات شما و زیبایی خانواده شما تحت تأثیر قرار گرفته ام. مدام بگویید بله! شما با عمق و حقیقتی به من و دیگران وزیر می دهید که مرا به وبلاگ شما دوخته است. —KC

برای همه کارهایی که کردید متشکرم. صدای شما یکی از معدود افرادی است که به آن اعتماد دارم ، زیرا شما نسبت به کلیسا ، به ویژه به عیسی مسیح متعادل ، هوشیار و وفادار هستید. —مک

نوشته های شما نعمت چشمگیری بوده است! من روزانه سایت شما را بررسی می کنم ، مشتاقانه به دنبال نوشتن بعدی شما هستم.  —BM

شما نمی دانید که من چقدر وزارت شما را یاد گرفته ام و تحت تأثیر آنها قرار گرفته ام.  -لیسانس

... بعضی اوقات از نوشته های شما می فهمم و آنها را با صدها دانش آموز 15 تا 17 ساله به اشتراک می گذارم. شما قلب آنها را نیز برای خدا لمس می کنید. - ام تی

 

آیا به من کمک می کنید تا به روح ها برسم؟ 

 

برای سفر با مارک در La حالا ورد,
بر روی بنر زیر کلیک کنید تا مشترک.
ایمیل شما با کسی به اشتراک گذاشته نمی شود.

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, شهادت من.