این بعد از ظهر ، بعد از دو هفته قرنطینه برای اولین بار جسارت کردم تا به اعتراف بروم. من به دنبال پشت کشیش جوان ، یک خادم وفادار و فداکار ، وارد کلیسا شدم. من که قادر به ورود به اعتراف نبودم ، در یک تریبون تغییر شکل زانو زدم ، که طبق الزام "فاصله اجتماعی" تنظیم شده بود. من و پدر با ناباوری آرام به هرکدام نگاه کردیم ، و سپس نگاهی به خیمه شب ... انداختم و گریه کردم. در طی اعتراف ، نمی توانستم گریه کنم. یتیم از عیسی؛ یتیم از کاهنان در شخصیت کریستی اما بیشتر از این ، من می توانم بانوی ما را حس کنم عشق و نگرانی عمیق برای کشیش های خود و پاپ.ادامه مطلب