L' عصر که نوشتم نشانه هایی از آسمان (اما هنوز آن را منتشر نكرده بود) ، یك خواننده خواب دید و صبح روز بعد آن را برای من پخش كرد. یعنی او نخوانده بود نشانه هایی از آسمان. تصادف ، یا یک تأیید قدرتمند؟ برای تشخیص شما
من دیشب خواب شگفت انگیزی دیدم ، فقط باید در مورد آن به شما بگویم! خواب ستاره های دنباله دار را می دیدم ... همه دنباله دارهایی که دیده ام ... من در هر مکانی که آنها را دیده بودم و با همان افراد بودم و تماشای دوباره آنها را تجربه کردم. تا آخرین ستاره دنباله دار… این آخرین دنباله دار مانند رویای من ، همه را به تنهایی تماشا می کردم ... و همانطور که تماشا می کردم ، بزرگتر و بزرگتر می شد.
سپس گویی سوراخی در آسمان باز شده است ، یک اسب سفید از وسط آن بیرون آمد و به سمت من آمد. مردی سوار بر اسب بود و سپر و نیزه داشت. و چون اسب نزدیک شد نیزه را به سمت من انداخت. اما به جای اینکه نیزه مرا سوراخ کند ، به پرتوی نور تبدیل شد و وقتی به من برخورد کرد ، ناگهان هر گناهی را که مرتکب شده ام دیدم و آن را به زانو در آوردم. من حتی نمی توانم غم و اندوهی را که برای شما تعریف کردم شروع کنم ... اما همچنین احساس کردم رحمت خدا در من جاری است. به نظر می رسید که او می خواست هر دو را بشناسم ... این ترسناک ترین و دوست داشتنی ترین چیزی است که من تا به حال احساس کرده ام. کاش می توانستم آن را توضیح دهم.
سپس به محض آمدن به من ، او سلطنت اسب را به دست گرفت و اسب را ابتدا به سمت چپ من و سپس به سمت راست من چرخاند ، سوار شد. می توانستم او را از دور در بالای تپه دیگری ، جنوب و شرق خانه خود ببینم ... آن نیزه ، آن پرتو نور را به سمت شخص دیگری پرتاب می کند. من به یاد دارم که وقتی او اسب را به سمت چپ من چرخاند ، من می توانستم در سمت چپ اسب ، کلمه "Illuminent" (همان) را ببینم. و هنگامی که او اسب را به سمت راست من چرخاند ، من می توانستم در سمت راست اسب کلمه "Veritas" را ببینم
هنوز نفس نمی کشم. پس از خواندن پست خود امروز صبح در مورد روز پروردگار احساس کردم به نوعی بسیار مرتبط است و می خواهم آن را با شما به اشتراک بگذارم ...