آنجا شاید هیچ حرکتی در کلیسا وجود نداشته باشد که به اندازه "نوسازی کاریزماتیک" بسیار پذیرفته شده باشد - و به راحتی رد شود. مرزها شکسته شدند ، مناطق آسایش جابجا شدند و وضع موجود متلاشی شد. مانند پنطیکاست ، این چیزی جز یک حرکت منظم و مرتب بوده است ، که به زیبایی در جعبه های از پیش تعیین شده ما در مورد چگونگی حرکت روح در بین ما جا می گیرد. شاید هیچ چیزی به اندازه دو قطبی نبوده باشد ... درست مثل آن زمان. هنگامی که یهودیان شنیدند و دیدند که حواریان از اتاق بالایی منفجر می شوند ، به زبانها صحبت می کنند و با جسارت انجیل را اعلام می کنند ...
همه متحیر و مبهوت بودند و به یکدیگر گفتند: "این یعنی چه؟" اما دیگران با تمسخر گفتند: "آنها شراب بیش از حد زیادی نوشیده اند. (اعمال 2: 12-13)
چنین تقسیم بندی در نامه نامه من نیز وجود دارد ...
جنبش کاریزماتیک بار ناخودآگاه است ، مزخرف! کتاب مقدس از موهبت زبان صحبت می کند. این اشاره به توانایی برقراری ارتباط به زبانهای گفتاری آن زمان داشت! این به معنای لعنتی احمقانه نبود ... من کاری با آن نخواهم داشت. —TS
ناراحتم می کند که ببینم این خانم در مورد جنبشی که مرا به کلیسا برگرداند به این روش صحبت می کند… —MG