احیای

 

این صبح، خواب دیدم که در کلیسا کنار همسرم نشسته بودم. موسیقی‌هایی که پخش می‌شد، آهنگ‌هایی بودند که من نوشته بودم، اگرچه تا این رویا هرگز آنها را نشنیده بودم. کل کلیسا ساکت بود، هیچ کس آواز نمی خواند. ناگهان شروع کردم به آواز خواندن بی سر و صدا و بلند کردن نام عیسی. همانطور که من انجام دادم، دیگران شروع به آواز خواندن و ستایش کردند و قدرت روح القدس شروع به نزول کرد. زیبا بود. بعد از تموم شدن آهنگ یه کلمه توی دلم شنیدم: احیا 

و بیدار شدم. ادامه مطلب

قلب خود را بیرون بریزید

کلمه اکنون در مورد بازخوانی های عظیم
برای 14 ژانویه 2014

متون مذهبی اینجا کلیک نمایید

 

 

یادم میاد رانندگی از طریق یکی از مراتع پدر همسرم که مخصوصاً دست انداز بود. تپه های بزرگی داشت که به طور تصادفی در تمام زمینه قرار داده شده بودند. "همه این تپه ها چیست؟" من پرسیدم. او پاسخ داد ، "هنگامی که ما یک سال مشغول تمیز کردن لوازم جانبی بودیم ، کود را در انبوه ریختیم ، اما هرگز به گسترش آن دست پیدا نکردیم." چیزی که من متوجه شدم این است که ، هر کجا که تپه ها بود ، آنجاست که چمن سبزترین است. این جایی است که رشد زیبا ترین بود

ادامه مطلب