آن مژوژورجه


کلیسای سنت جیمز، Medjugorje ، بوسنی و هرزگوین

 

کوتاه مدت قبل از پروازم از رم به بوسنی ، خبری را به نقل از اسقف اعظم هری فلین از مینه سوتا ، ایالات متحده در سفر اخیر خود به مژوجوره دیدم. اسقف اعظم از ناهاری که با پاپ ژان پل دوم و دیگر اسقف های آمریکایی در سال 1988 داشت ، صحبت می کرد:

سوپ در حال سرو بود. اسقف استنلی اوت از باتون روژ ، لس آنجلس که از آن زمان نزد خدا رفته است ، از پدر مقدس پرسید: "پدر مقدس ، نظرت در مورد مدجورجه چیست؟"

پدر مقدس مرتباً سوپ خود را می خورد و پاسخ می داد: «مدوگورجه؟ مدوگورجه؟ مدوگورجه؟ فقط موارد خوب در Medjugorje اتفاق می افتد. مردم آنجا نماز می خوانند. مردم به اعتراف می روند. مردم شادمانی را می پرستند و مردم نیز به خدا روی می آورند. و به نظر می رسد که فقط اتفاقات خوبی در Medjugorje در حال رخ دادن است. " -www.spiritdaily.com، 24 اکتبر 2006

در واقع ، این همان چیزی است که من از آن معجزات Medjugorje شنیده ام ، به ویژه معجزات قلب. من تعدادی از اعضای خانواده را پس از بازدید از این مکان ، تبدیل و بهبودی عمیق کرده ام.

 

معجزه کوه

یکی از خاله های بزرگ من صعود طولانی به کوه کرزواچ را چندین سال پیش آغاز کرد. او آرتروز وحشتناکی داشت ، اما به هر حال می خواست صعود کند. چیز دیگری که او می دانست ، او ناگهان در بالای صفحه قرار گرفت ، و تمام دردش رفته. او از نظر جسمی بهبود یافته بود. هم او و هم شوهرش به شدت كاتولیك متعهد شدند. کمی قبل از مرگ تسبیح را کنار بالینش دعا کردم.

دو خویشاوند دیگر در مورد بهبودی فوق العاده درونی صحبت کرده اند. یکی ، که خودکشی کرده بود ، بارها به من گفته است ، "مری مرا نجات داد." دیگری ، که زخم عمیق طلاق را تجربه کرده بود ، در بازدید از Medjugorje به شدت بهبود یافت ، چیزی که چندین سال بعد تا امروز از آن صحبت می کند.

 

ماشین ماری

در اوایل سال جاری ، من یادداشتی را به پایگاه وزارتخانه خود نوشتم و از شخصی خواستم تا اتومبیلی اهدا كند. وسوسه شدم به سادگی وام بگیرم و ماشین قدیمی تری بخرم. اما احساس کردم باید صبر کنم. در حال دعا قبل از مقدس مقدس ، این کلمات را شنیدم ، "بگذارید به شما هدیه بدهم. برای خود چیزی نجوید."

دو ماه پس از نوشتن درخواست ما ، ایمیلی از مردی دریافت کردم که بیش از چهار ساعت از ما زندگی نمی کند. او یک زحل 1998 داشت که فقط 90 کیلومتر (56 مایل) روی آن بود. همسرش از دنیا رفته بود. ماشینش بود وی گفت: "او دوست داشت تو آن را داشته باشی."

وقتی آمدم ماشین را تحویل بگیرم ، چیزی در آن نبود - چیزی به جز یک زیور آلات کوچک با تصویری از بانوی ما در Medjugorje. ما آن را "ماشین مری" می نامیم.

 

تندیس گریه کردن

شب اول من در Medjugorje ، یک رهبر جوان زیارت در من را زد. کاملاً دیر شده بود ، و من می دیدم که او هیجان زده است. "شما باید بیایید مجسمه برنز مسیح مصلوب را ببینید. گریه می کند. "

ما در تاریکی جسارت کردیم تا به این بنای بزرگ رسیدیم. از سر و بازوهایش نوعی مایعات جاری بود که به گفته وی فقط یکبار دیگر دیده بود. زائران دور هم جمع شده بودند و هر جا كه روغن می چكید ، روسری را به مجسمه می زدند.

در واقع ، مدتی است که زانوی راست مجسمه مایعی از بدن خارج می شود. در طول اقامت چهار روزه من ، لحظه ای نبود که حداقل نیم دوازده نفر دور هم جمع شده باشند و سعی کنند حداقل نگاهی اجمالی به این پدیده داشته باشند ، و دست زدن ، بوسه زدن و دعا کردن را بالا ببرند.

 

بزرگترین معجزه

آنچه بیشتر از همه قلبم را در Medjugorje گرفت ، نماز شدید بود که در آنجا برگزار می شد. همانطور که در "یک معجزه رحمت"، وقتی وارد هیاهوی کلیسای سنت پیتر در رم شدم ، کلمات وارد قلب من شدند ،"اگر مردم من به اندازه این کلیسا آراسته بودند!"

وقتی به Medjugorje رسیدم و شاهد ارادت قدرتمندانه بودم ، این کلمات را شنیدم ، "اینها زینتهایی است که آرزو می کنم!"صف طولانی به اعتراف ، توده های مختلف به چندین زبان در طول روز ، بعد از ظهر و عصر ستایش شادی ، پیاده روی معروف در کوه کرزواچ به سمت صلیب سفید ... من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم که چگونه مسیح محور Medjugorje است. نه آنچه انتظار می رود ، با توجه به اینکه مظاهر ظاهری ماری دلیل تمرکز بر این دهکده است. اما مشخصه اصلی معنویت معتبر ماریان این است که فرد را به یک رابطه صمیمی و زنده با تثلیث مقدس می رساند. من این را در روز دوم حضورم با قدرت تجربه کردم (نگاه کنید به "یک معجزه رحمت"). همچنین می توانید در مورد "معجزه سواری”برای رسیدن به کنسرت من در خارج از Medjugorje.

 

جرم فرشته ای

من این امتیاز را داشتم که در سومین صبح که در آنجا برگزار شد ، در مراسم Mass English موسیقی را رهبری کنم. با شروع زنگوله ، کلیسا پر از زنگ شد. من شروع کردم به آواز خواندن ، و به نظر می رسید که از همان یادداشت اول ، همه ما در یک آرامش ماوراat طبیعی غوطه ور شدیم. من از بسیاری از افراد که به شدت در مراسم تاسف تحت تأثیر قرار گرفتند ، من نیز شنیدم. 

بعداً در شام توجه خاصی به من یک زن جلب شد. وی شروع به توضیح دادن كرد كه چگونه ، هنگام تقدیس ، ناگهان دید كه كلیسا پر از فرشتگان می شود. "من می توانستم از آنها آواز بخوانم ... بسیار بلند ، بسیار زیبا بود. آنها آمدند و در مقابل شادمانی ، به زمین زانو زدند. خیلی شگفت انگیز بود ... زانوهایم شروع به کمانش می کردند. " من می دیدم که او به وضوح تحت تأثیر قرار گرفته است. اما آنچه واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد این بود: "پس از ارتباط ، می توانستم فرشتگان را که در چهار قسمت با آهنگ شما آواز می خوانند ، بشنوم. زیبا بود."

این آهنگی بود که من نوشتم!

 

هدیه اشک

در طول ناهار یک روز ، زن بزرگی روبروی من نشست و داشت سیگار می کشید. وقتی کسی خطر آشکار سیگار کشیدن را مطرح کرد ، او اعتراف صادقی کرد. "من خیلی زیاد به خودم اهمیت نمی دهم ، و بنابراین سیگار می کشم." او شروع کرد به ما گفت که گذشته او بسیار ناخوشایند است. به عنوان راهی برای کنار آمدن با آن ، او فقط می خندید. "به جای گریه ، فقط می خندم. این روش من برای مقابله با ... عدم مواجهه با مسائل است. مدت زیادی است که گریه نمی کنم. به خودم اجازه نمی دهم. "

بعد از ناهار ، او را در خیابان متوقف کردم ، صورت او را در دستانم گرفتم و گفتم: "تو زیبا هستی و خدا تو را خیلی دوست دارد. من دعا می کنم که او "هدیه اشک" را به شما بدهد. و وقتی این اتفاق می افتد ، فقط بگذارید جریان پیدا کنند. "

روز آخر من ، در همان میز صبحانه خوردیم. او گفت: "من مری را دیدم". من از او خواستم همه چیز را در این باره به من بگوید.

"ما داشتیم از کوه می آمدیم که من و خواهرم به خورشید نگاه کردیم. من مریم را دیدم که پشت آن ایستاده بود و خورشید روی شکمش قرار گرفته بود. کودک عیسی درون خورشید بود. خیلی زیبا بود من شروع به گریه کردم و فقط نمی توانستم جلوی آن را بگیرم. خواهرم هم آن را دید. " 

من خوشحال شدم: "هدیه اشک را گرفتی!" به نظر می رسید ، او همچنین با هدیه شادی رفت.

 

شادی لاشه

در ساعت 8:15 صبح روز سوم من در Medjugorje ، چشم انداز ویکا قصد داشت با حجاج انگلیسی صحبت کند. در امتداد یک مسیر خاکی پیچ و خم از میان باغ های انگور قدم زدیم تا سرانجام به خانه پدر و مادرش رسیدیم. ویکا در بالای پله های سنگی ایستاده بود و در آنجا شروع به خطاب به جمعیت در حال رشد کرد. این موضوع مرا به فکر موعظه بداهه پیتر و پولس در اعمال رسولان انداخت.  

درک من این بود که او قصد دارد پیامی را که ادعا می کند مری امروز به جهانیان می کند ، به سادگی تکرار کند و ما را به "صلح ، دعا ، تبدیل ، ایمان و روزه" فرا بخواند. من با دقت او را تماشا می کردم در حالی که او حکم می کند حکیمی که در طول 25 سال از آغاز ظهور هزاران بار به او داده است. من که یک سخنران عمومی و خواننده هستم ، می دانم که یک پیام را بارها و بارها می دهم ، یا صدها بار یک آهنگ را می خوانم چگونه است. بعضی اوقات باید کمی علاقه خود را مجبور کنید. 

اما وقتی ویکا از طریق یک مترجم با ما صحبت کرد ، من شروع به تماشای روشن شدن این زنان با لذت کردم. در یک زمان ، به نظر می رسید که او به سختی می تواند شادی خود را مهار کند ، زیرا ما را تشویق می کند که مطیع پیام های مریم باشیم. (خواه از مریم برآیند یا نه ، قطعاً با آموزه های آیین کاتولیک مغایرت ندارند). بالاخره مجبور شدم چشمانم را ببندم و فقط در لحظه خیس بخورم ... در لذت این شخص از وفادار بودن به مأموریتی که به او محول شده است خیس بخورم. بله ، این منبع شادی او بود:  انجام اراده خدا. ویکا نشان داد که چگونه زندگی عادی و عادی می تواند تبدیل شود وقتی که با عشق انجام شود. چگونه we می تواند از طریق اطاعت ما تبدیل شود ، به عشق و شادی.

 

تقاطع آسمان با زمین

معجزات فراوان دیگری نیز وجود داشت که من در آنجا شنیدم ... دو برادر دیدند که چشمان مریم در یک مجسمه معروف بانوی ما از لورد در داخل کلیسای سنت جیمز حرکت می کند. روایاتی از افرادی مشاهده شده که نبض خورشید را دیده و تغییر رنگ می دهند. و من در مورد افرادی که عیسی مسیح را در هنگام نیایش می خوانند در مراسم شادمانی شنیدم

در آخرین روز من در حالی که داشتم هتل خود را برای گرفتن کابینم ترک می کردم ، با خانمی روبرو شدم که خودش در Medjugorje بود. نشستم و چند لحظه با هم گپ زدیم. وی گفت: "من با مریم و عیسی نزدیک هستم ، اما می خواهم پدر را به روشی عمیق تر تجربه کنم." قلب من در حالی که جهش برق از بدن من پیچیده بود پرید. به پاهایم پریدم. "آیا اگر با تو دعا کنم مشکلی نداری؟" او موافقت کرد. دستانم را روی سر این دختر گذاشتم و از او خواستم که برخورد عمیقی با پدر داشته باشد. وقتی وارد کابین شدم ، می دانستم که این دعا مستجاب می شود.

امیدوارم او بنویسد تا همه چیز را به من بگوید.

اسقف اعظم فلین گفت ،

مقدس ایگناتیوس در نامه خود به رومیان نوشت: "آب زنده ای درون من است که در اعماق وجود من می گوید:" به پدر بیایید. "

چیزی از آن اشتیاق در همه آن زائرانی که از Medjugorje بازدید کرده اند وجود دارد. به نوعی چیزی در اعماق آنها وجود دارد که مدام فریاد می زند ، "نزد پدر بیا." - همانجا

کمیسیون کلیسا هنوز در مورد صحت ظهور قضاوت نکرده است. من به هر نتیجه ای احترام می گذارم. اما می دانم آنچه را با چشم خود دیدم: گرسنگی عمیق و عشق به خدا. من یک بار شنیدم که افرادی که به Medjugorje می روند به عنوان رسول برمی گردند. من با بسیاری از این رسولان آشنا شدم - چندین نفر برای پنجمین یا ششمین بار به این دهکده بازگشتند - یکی حتی برای پانزدهم او! من نپرسیدم چرا آنها برگشتند. من میدانستم. من هم آن را تجربه کرده بودم. بهشت مخصوصاً از طریق Sacraments در این مکان از زمین بازدید می کند ، اما به روشی بسیار بارز و خاص. من همچنین مری را به طریقی تجربه کردم که عمیقا مرا تحت تأثیر قرار داده و فکر می کنم مرا تغییر داده است.

با خواندن پیام های او ، تلاش برای زندگی کردن آنها و دیدن ثمرات آنها ، در باور نکردن آن مشکل دارم چیزی بهشتی در جریان است. بله ، اگر Medjugorje کار شیطان است ، بزرگترین اشتباهی است که او مرتکب شده است.

برای ما غیرممکن است که در مورد آنچه دیده و شنیده ایم صحبت نکنیم. (اعمال 4:20)

 

 

اگر می خواهید از نیازهای خانواده ما حمایت کنید ،
به سادگی بر روی دکمه زیر کلیک کنید و کلمات را وارد کنید
"برای خانواده" در بخش نظرات. 
برکت و ممنون!

 

برای سفر با مارک در La حالا ورد,
بر روی بنر زیر کلیک کنید تا مشترک.
ایمیل شما با کسی به اشتراک گذاشته نمی شود.

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, MARY, علائم.