ملحد خوب


فیلیپ پولمن ؛ عکس: فیل فیسک برای ساندی تلگراف

 

بیدارم ساعت 5:30 صبح امروز ، باد زوزه ، برف می وزد. یک طوفان بهاری دوست داشتنی. بنابراین من یک کت و کلاه انداختم و برای نجات نسا ، گاو شیری ما ، به سمت بادهای تاول زده بیرون رفتم. با خیال راحت در انبار ، و حواس من که کاملاً بی ادبانه بیدار شده بودند ، به خانه گشتم تا پیدا کنم مقاله جالب توسط یک ملحد ، فیلیپ پولمن.

آقای پولمن با کسی که زود امتحان می دهد در حالی که دانش آموزان همگام مانده اند تا از پاسخ هایشان عرق بکشند ، به طور خلاصه توضیح می دهد که چگونه اسطوره مسیحیت را برای منطق الحاد کنار گذاشت. به هر حال آنچه بیش از همه توجه من را جلب کرد ، پاسخ او به این بود که چه تعداد معتقدند که وجود مسیح تا حدی از طریق کارهایی که کلیسای او انجام داده مشهود است:

با این حال ، به نظر می رسد افرادی که از این استدلال استفاده می کنند ، حاکی از این است که تا زمان وجود کلیسا ، هیچ کس هیچ وقت نمی دانست که چگونه خوب باشد و اکنون هیچ کس نمی تواند خوب کار کند ، مگر اینکه این کار را به دلایل ایمان انجام دهد. من به راحتی باور نمی کنم. - فیلیپ پولمن ، فیلیپ پولمن در مورد مرد خوب عیسی و مسیح رذل, www.telegraph.co.uk ، 9 آوریل 2010

اما اصل این گفته گیج کننده است و در واقع ، یک س seriousال جدی مطرح می کند: آیا می توان یک ملحد "خوب" وجود داشت؟

 

 

خوبي چيست؟

پونتیوس پیلاطس پرسید ، "حقیقت چیست؟" اما همانطور که قهوه صبحگاهی من خنک می شود و وزش باد ، زونا را از استودیوی پخش وبم جدا می کند ، می پرسم "خوب بودن چیست؟"

اینکه گفتن این یا آن شخص خوب است ، یا این یا آن شخص بد است یعنی چه؟ به طور کلی ، جامعه با رفتارهایی که خوب می داند خوب بودن را تشخیص می دهد ، یا با رفتارهایی که بد تلقی می شود بد بودن را تشخیص می دهد. به طور کلی کمک به یک نابینا در عبور از خیابان خوب ارزیابی می شود. عمدا او را با ماشین خود فراری دادن نیست. اما این آسان است. زمانی خوابیدن با کسی قبل از ازدواج غیراخلاقی تلقی می شد ، اما اکنون نه تنها قابل قبول است ، بلکه تشویق نیز می شود. روانشناسان پاپ می گویند: "شما باید اطمینان حاصل کنید که سازگار هستید." و سپس ما کنایه بیمارگونه ای از افراد مشهور داریم که به ما می گویند کشتن جغدها بد است ، اما کشتن نوزادان متولد نشده خوب است. یا دانشمندانی که می گویند تخریب جنین انسان در صورتی که در نهایت درمانی برای انسان های دیگر باشد ، خوب است. یا قضاتی که از فعالیت همجنسگرایانه محافظت می کنند ، اما در عین حال مانع والدین برای آموزش جنسیت سنتی به فرزندانشان می شوند.

بنابراین ، واضح است که در اینجا تغییراتی اتفاق می افتد. آنچه که در گذشته خوب قلمداد می شد اکنون اغلب مستبد و ظالمانه تلقی می شود. آنچه که شر بود اکنون به عنوان خوب و آزاد کننده پذیرفته شده است. به درستی a

… دیکتاتوری نسبی گرایی که هیچ چیز را به عنوان قطعی تشخیص نمی دهد و فقط به عنوان سنجش نهایی خود و خواسته های فرد باقی می ماند. طبق اعتقاد کلیسا ، داشتن یک ایمان روشن اغلب به عنوان بنیادگرایی برچسب گذاری می شود. با این حال ، نسبی گرایی ، یعنی اجازه دادن به خود پرتاب شدن و "تحت تأثیر قرار گرفتن هر باد در آموزش" ، تنها نگرش قابل قبول برای معیارهای امروز به نظر می رسد. - کاردینال راتزینگر (POPE BENEDICT XVI) پیش از جمع آوری همایلی ، 18 آوریل 2005

آقای پولمن معتقد است که مردم بدون کلیسا می توانند کارهای خوب انجام دهند. اما "خوب" چیست؟

 

خوب هیتلر ، خوب استالین

آقای پولمن اظهار داشت كه "بعد از اینكه من كمی علم آموختم" از اسطوره مسیحیت بیدار شد. در واقع ، علم دین اصلی الحاد است ، که افق انسان را فقط با آنچه قابل لمس ، چشیدن ، دیدن و آزمایش است مسطح می کند.

به این ترتیب، تکامل یکی از اصول اصلی اعتقادات ملحد است. برای هیتلر بود. و اکنون می بینیم که مسئله خود را نشان می دهد.

پیرو منطق ملحد ، مطلق اخلاقی وجود ندارد. مطلق اخلاق دلالت بر یک خطا ناپذیر دارد منبع از آن مطلق ها اینها حاکی از یک نظم اخلاقی بدون تغییر است که ریشه در یک بنیاد دارد. اما امروز روشن است که آنچه در گذشته مطلق تلقی می شد ناشی از آن بود قانون طبیعی- همانطور که قتل نخواهی کرد - دیگر مطلق نیست. سقط جنین ، خودکشی مساعد ، اتانازی ... اینها "اخلاقیات" جدیدی هستند که با آنچه همیشه قانون طبیعی بین فرهنگ ها و هزاره ها در نظر گرفته شده در تناقض است.

بنابراین ، هیتلر صرفاً این "اخلاق" جدید را در طبقات افرادی که برای نژاد بشر نامناسب می دانست ، اعمال کرد. منظور من این است که اگر ما فقط یک گونه در میان بسیاری از گونه های روی زمین هستیم که با سازگاری و انتخاب طبیعی در حال تکامل هستیم ، چرا از هوش خود برای تسهیل انتخاب طبیعی استفاده نمی کنیم؟ اکنون ، یک ملحد ممکن است بحث کند و بگوید ، "نه ، همه ما می توانیم توافق کنیم که حذف منظم یهودیان غیراخلاقی بود." واقعاً؟ بنابراین ، در مورد حذف منظم نوزادان ، یا کسانی که واقعاً می خواهند بمیرند ، چه می کنید؟ و در صورت بحران واقعی که مراقبت های بهداشتی یا غذا کم است ، ما چه خواهیم کرد؟ به عنوان مثال ، در ایالات متحده ، بحث مراقبت های بهداشتی شامل بحث در مورد سالمندان بود آخرین برای دریافت مراقبت های بهداشتی در یک بحران. بنابراین چه کسی این تصمیمات را می گیرد و بر اساس کدام "کد اخلاقی" است؟ این سوال بدون تغییر است و دارای یک پاسخ تغییر دهنده است.

آیا حذف طبقاتی که افراد می گویند "سنگین وزن" هستند ، مشارکت کننده در اقتصاد نیستند ، "افراد بی مصرف" هستند ، اشتباه است؟ زیرا اگر شما پیروی کنید علم، استفاده از دلیل بدون ایمان، استفاده از اصول تکامل در هر کجا که بتوانیم به روند کار کمک کنیم بسیار منطقی است. میلیاردر ، تد ترنر یک بار گفت جمعیت کره زمین باید به 500 میلیون نفر کاهش یابد. شاهزاده فیلیپ انگلیس گفت که دوست دارد دوباره به عنوان یک ویروس قاتل تجسم یابد و اظهار داشت که خانواده های پرجمعیت آفت کره زمین هستند. ارزش یک انسان در حال حاضر نه با کرامت ذاتی او بلکه با "ردپای کربن" که از خود به جای می گذارند اندازه گیری می شود.

پس چه کسی ملحد است که می گوید هیتلر یا استالین "بد" بود؟ شاید مردانی مانند آقای پولمن بیش از حد قدیمی شده اند و نمی توانند طرز تفکر جدیدی را که هم اکنون زمینه را برای فرهنگ بومی گرایی هدایت شده توسط دانشمندان ، سیاستمداران و بازرگانان بلند پرواز فراهم می کند ، مشاهده کنند. فرهنگ جدیدی از مردم آندروژن ، که از طریق فناوری نانو پیشرفت کرده و از نظر ژنتیکی تغییر یافته است تا نژادی انسانی کاملتر و "زیبا" باشد. از نظر شاهزاده فیلیپ ، این خانواده های پرجمعیت را شامل نمی شود. برای بنیانگذار برنامه ریزی والدین ، ​​مارگارت سنگر ، این سیاه پوستان را شامل نمی شود. از نظر باراک اوباما ، این شامل نوزادان "ناخواسته" نمی شود. از نظر هیتلر شامل یهودیان نمی شود. از نظر مایکل اسکیوو ، معلولین ذهنی را شامل نمی شود. آنها می گویند ، این برای بشریت "خوب" ، برای کره زمین "خوب" است.

بنابراین ملحدین که افرادی مانند هیتلر را "بد" می دانند نباید اجازه دهند عقاید آنها مانع "پیشرفت بشری" شود.

 

خدا خوب!

بسیاری از ما در مورد افرادی که اهل کلیسا نیستند ، اما "خوب" (با تعریفی یهودی-مسیحی) هستند ، نام آنها را شنیده ایم یا آنها را می شناسیم. و این درست است: تعداد زیادی خدمتکار در آنجا وجود دارد ، بسیاری از افراد مهربان ، روحانی که پیراهن را از پشت باز می کنند ... اما نمی خواهند کاری با دین داشته باشند. ممکن است ملحدان مانند آقای پولمن تعجب کنند که کلیسا در مورد برخی از این افراد تعلیم می دهد:

کسانی که بدون تقصیر خودشان ، انجیل مسیح یا کلیسای او را نمی دانند ، اما با این وجود با قلبی صمیمانه به دنبال خدا هستند و تحت تأثیر فضل قرار می گیرند ، در اعمال خود سعی می کنند اراده او را همانطور که می دانند انجام دهند دستورات وجدان آنها - آنها نیز ممکن است به نجات ابدی برسند. -کتک زدن کلیسای کاتولیک، ن. 847

با این حال ، این بدان معنا نیست که کلیسا بنابراین بی ربط است.

"گرچه خدا می تواند کسانی را که بدون تقصیر خودشان ، از انجیل بی اطلاع هستند ، به آن ایمان بیاورد که رضایت او غیر از آن غیرممکن است ، اما کلیسا هنوز هم این وظیفه و همچنین حق مقدس را دارد که بشارت دادن به همه مردان. " -CCC، ن. 848

دلیل این امر این است که عیسی آمد تا بشریت را آزاد کند و همین امر نیز هست حقیقت که ما را آزاد می کند. بنابراین کلیسا آن دهن کلام و دروازه حقیقت است.

[عیسی] خود صریحاً بر ضرورت ایمان و غسل تعمید صحه گذاشت و بدین ترتیب در همان زمان ضرورت كلیسایی را كه انسان از طریق تعمید به آن وارد می شوند ، از طریق در تأیید كرد. از این رو نمی توان آنها را نجات داد ، کسانی که می دانستند کلیسای کاتولیک را خدا به ضرورت مسیح بنا نهاده است ، از ورود به آن و یا ماندن در آن خودداری می کنند. -CCC، ن. 846

عیسی گفت: "من حقیقت هستم" و بنابراین ، این فقط منطقی است که روحانی که از "حقیقت" نوشته شده در قلب خود پیروی می کنند ، حتی اگر آنها هیچ تقصیری از خود او را به نام نمی شناسند ، در مسیر نجات ابدی هستند. اما با توجه به ذات سقوط کرده و گرایش ما به گناه ، چقدر سخت است که این مسیر را طی کنیم!

… دروازه گسترده و جاده گسترده ای است که منجر به ویرانی می شود ، و کسانی که از طریق آن وارد می شوند بسیارند. چقدر دروازه را باریک کرده و راهی را که منجر به زندگی می شود منقبض شده است. و کسانی که آن را پیدا می کنند تعداد کمی هستند. (متی 7: 13-14)

در اینجا نقطه کور حسن نیت خوب است ، اما خوب ، ملحدان کور مانند فیلیپ پولمن: آنها نمی توانند آن را ببینند حقیقت برای بقای بشریت کاملاً ضروری است. اینکه مطلق اخلاقی اساس مطمئن صلح و هماهنگی است و کلیسا اطمینان و ظرف این حقیقت است. بزرگترین ضعف بسیاری از ملحدان ناتوانی در نگاه فراتر از ضعف و گناهان کلیسا است. آنها بیش از حد از انسانها انتظار دارند و از عیسی کافی نیستند. نمی دانم چرا ، اما ، گرچه به شدت ناراحتم ، اما تمام سابقه کلیسا در مورد سو استفاده ها ، رسوایی ها ، تفتیش عقاید و رهبران فاسد را لرزاند. به آینه ، به خطاپذیری قلب خودم نگاه می کنم و می فهمم. من فکر می کنم این مادر ترزا بود که گفت ظرفیت جنگ در قلب هر انسان وجود دارد. هنگامی که این واقعیت - ملحد ، یهودی ، مسلمان یا مسیحی - را بپذیریم که انسانها جدا از قدرت رستاخیز قادر به حل رمز و راز ظرفیتهای خود برای شر نیستند ، پس ما در امتداد باتلاق نسبی گرایی اخلاقی شناور خواهیم بود . ما ادامه خواهیم داد تا اینکه روزی ممکن است یک "ملحد خوب" قدرت را در دست بگیرد که باعث شود هیتلر و استالین در مقایسه بسیار مطرود به نظر برسند. (یعنی ممکن است فرد نابینا بخواهد در خانه بماند).

اما ما کی هستیم که قضاوت کنیم!

 

خواندن مرتبط:

  • چه کسی صلاحیت تفسیر کتاب مقدس را دارد؟ خواندن مشکل اساسی
  • درک اینکه حقیقت دین کاتولیک از کجا ناشی می شود. ساخته بشر یا خدادادی؟ خواندن شکوه آشکار حقیقت

 

نوشته شده در صفحه اصلی, یک جواب, ایمان و اخلاق.

نظرات بسته شده است.