کنایه ای دردناک

 

I چندین هفته را صرف گفتگو با یک ملحد کرده اند. شاید تمرین بهتری برای ایجاد ایمان فرد وجود نداشته باشد. دلیل این است که بی منطقی خود نشانه ای از ماوراالطبیعه است ، زیرا سردرگمی و کوری معنوی از ویژگی های شاهزاده تاریکی است. برخی از اسرار وجود دارد که آتئیست نمی تواند آنها را حل کند ، س questionsالاتی که نمی تواند به آنها پاسخ دهد و برخی از جنبه های زندگی بشر و ریشه های جهان است که فقط با علم قابل توضیح نیست. اما او این کار را با نادیده گرفتن موضوع ، به حداقل رساندن س atال موجود یا نادیده گرفتن دانشمندانی که موضع او را رد می کنند و فقط نقل قول از آنها ، آن را انکار می کند. او بسیاری را ترک می کند کنایه های دردناک در پی "استدلال" او.

 

 

ایرونی علمی

از آنجا که ملحد از هر چیزی خدا رد می کند ، علم در اصل "دین" او می شود. یعنی او دارد ایمان مبانی تحقیق علمی یا "روش علمی" توسعه یافته توسط سر فرانسیس بیکن (1561-1627) روشی است که در آن تمام سوالات ماورا physical طبیعی و فیزیکی سرانجام حل می شوند که صرفاً از محصولات جانبی طبیعی باشند. می توانید بگویید که روش علمی "آیین" ملحد است. اما کنایه دردناک این است که پدران بنیانگذار علوم مدرن تقریباً همه بودند خداباوران، از جمله بیکن:

درست است که اندکی فلسفه ذهن انسان را به بی خدایی متمایل می کند ، اما عمق فلسفه ذهن انسان را به دین می کشاند. زیرا در حالی که ذهن انسان به دنبال علتهای پراکنده است ، گاهی ممکن است در آنها آرام بگیرد و فراتر نرود. اما وقتی زنجیره ای از آنها متحد شد و با هم پیوند خوردند ، باید پرواز به سوی مشیت و معبود داشته باشد. - آقای فرانسیس بیکن ، از الحاد

من هنوز با یک ملحد ملاقات نکرده ام که بتواند توضیح دهد چگونه مردانی مانند بیکن یا یوهانس کپلر - که قوانین حرکت سیاره را در مورد خورشید وضع کرده اند -. یا رابرت بویل - که قوانین گازها را وضع کرد. یا مایکل فارادی - کار او در زمینه برق و مغناطیس انقلابی در فیزیک ایجاد کرد. یا گرگور مندل - که پایه های ریاضی ژنتیک را بنا نهاد. یا ویلیام توماسون کلوین - که به پایه گذاری فیزیک مدرن کمک کرد. یا ماکس پلانک - معروف به تئوری کوانتوم ؛ یا آلبرت انیشتین - که انقلابی در تفکر در رابطه ایجاد کرد بین زمان ، جاذبه و تبدیل ماده به انرژی ... این مردان درخشان ، همه می خواستند جهان را از طریق یک لنز دقیق ، دقیق و عینی بررسی کنند هنوز هم ممکن است به وجود خدا ایمان داشته باشد. چگونه می توانیم این مردان و نظریه های آنها را جدی بگیریم ، اگر از یک سو ، آنها ظاهراً درخشان هستند و از سوی دیگر ، با تسلیم در اعتقاد به خدایی ، کاملاً و شرم آور "احمق" هستند؟ شرط بندی اجتماعی؟ مغز شویی؟ کنترل ذهن آخوندی؟ مطمئناً این ذهنیت های هماهنگ علمی می توانستند دروغی به بزرگی خداباوری را بو کنند؟ شاید نیوتن ، که انیشتین وی را "نبوغی درخشان ، كه مسیر تفكر ، تحقیق و عمل غربی را تا حدی تعیین كرد كه هیچ كسی از قبل از زمان خود نتواند آن را لمس كند" توصیف كرد ، اندكی از آنچه طرز تفكر او و همكارش بود ، درك كند:

من نمی دانم که ممکن است به نظر جهانیان چه باشم. اما برای خودم به نظر می رسید که فقط مثل پسری بوده ام که در ساحل دریا بازی می کند و اکنون خودم را به سمت دیگری هدایت می کنم و سپس یک سنگریزه نرمتر یا پوسته ای زیباتر از معمولی پیدا می کنم ، در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت همه پیش روی من کشف نشده است... خدای واقعی موجودی زنده ، باهوش و قدرتمند است. مدت او از ابدیت به ابدیت می رسد؛ حضور او از بی نهایت تا بی نهایت. او بر همه امور حکومت می کند. -خاطرات زندگی ، نوشته ها و اکتشافات سر آیزاک نیوتون (1855) توسط سر دیوید بروستر (جلد دوم ، م. 27) Principia ، ویرایش دوم

ناگهان واضح تر می شود. آنچه نیوتن و بسیاری از ذهن های علمی متقدم و متأخر داشتند که امروزه بسیاری از دانشمندان فاقد آن هستند ، است فروتنی. در حقیقت تواضع آنها بود که آنها را قادر ساخت با تمام وضوح ببینند که ایمان و عقل متناقض نیستند. طنز دردناک این است که اکتشافات علمی آنها -که آتئیست ها امروز آن را گرامی می دارند- به خدا آغشته شده بودیم. آنها هنگام باز کردن ابعاد جدید دانش ، او را در ذهن داشتند. این فروتنی بود که آنها را قادر می ساخت آنچه را که امروزه بسیاری از خردها نمی توانند "بشنوند".

انسان وقتی به پیام آفرینش و صدای وجدان گوش می دهد ، می تواند در مورد وجود خدا ، علت و غایت همه چیز به یقین برسد. -کتک زدن کلیسای کاتولیک (CCC) ،  ن. 46

انیشتین گوش می داد:

من می خواهم بدانم که خدا چگونه این جهان را خلق کرده است ، من علاقه ای به این یا آن پدیده ، در طیف این یا آن عنصر ندارم. من می خواهم افکار او را بدانم ، بقیه جزئیات هستند. - رونالد دبلیو کلارک ، زندگی و اوقات اینشتین. نیویورک: شرکت انتشارات جهانی ، 1971 ، ص. 18-19

شاید این تصادفی نباشد که وقتی این مردان برای احترام به خدا تلاش می کردند ، خداوند با عقب انداختن حجاب و درک عمیق تری از ساختهای خلقت ، آنها را تکریم کرد.

... هیچ وقت هیچ اختلاف واقعی بین ایمان و عقل وجود ندارد. از آنجا که همان خدایی که اسرار را آشکار می کند و ایمان را تزریق می کند ، نور عقل را به ذهن انسان عطا کرده است ، خدا نه می تواند خود را انکار کند و نه حقیقت می تواند هرگز با حقیقت مغایرت داشته باشد ... محقق فروتن و پایدار اسرار طبیعت ، همانطور که هدایت می شود ، به دست خدا علی رغم خودش ، زیرا این خداست ، که همه چیز را محافظت می کند ،. -CCC، ن. 159

 

به دنبال راه دیگری هستیم

اگر تا به حال با یک ملحد مبارز گفتگو کرده باشید ، به زودی خواهید فهمید که هیچ مدرکی وجود ندارد که بتواند آنها را نسبت به وجود خدا قانع کند ، حتی اگر آنها می گویند "باز" ​​هستند تا خدا خودش را اثبات کند. با این حال ، آنچه کلیسا "اثبات" می نامد ...

… معجزات مسیح و مقدسین ، پیشگویی ها ، رشد و قداست کلیسا و ثمر و ثبات او -CCC ، n. 156

… ملحد می گوید "کلاهبرداری های پارسا". آنها می گویند معجزات مسیح و مقدسین همه به طور طبیعی قابل توضیح است. معجزات مدرن تومورها بلافاصله از بین می روند ، شنوایی ناشنوا ، بینایی نابینا و حتی مرده زنده می شوند؟ هیچ چیز فوق العاده ای در آنجا وجود ندارد. مهم نیست که ملحد می گوید که خورشید باید در آسمان برقصد و رنگها را تغییر دهد و قوانین فیزیک را نادیده بگیرد ، همانطور که در فاطیما در مقابل 80 کمونیست ، بدبینی و مطبوعات سکولار اتفاق افتاد. این معجزات مربوط به شریعت مقدس است که در واقع میزبان به آن مراجعه کرده است قلب بافت یا خونریزی شدید معجزه آسا؟ فقط یک ناهنجاری است. پیشگویی های باستانی ، مانند حدود چهارصد مورد یا چیزی که مسیح در شور ، مرگ و قیام خود برآورده کرد؟ ساخته. پیشگویی های مریم مقدس که به حقیقت پیوسته اند ، مانند چشم اندازها و پیش بینی های دقیق ذبح قبل از نسل کشی رواندا به کودکان بیننده کیبهو؟ اتفاقی. اجساد فساد ناپذیری که عطر می زنند و پس از قرن ها پوسیده نمی شوند؟ یک ترفند رشد و قداست کلیسا ، که باعث تحول در اروپا و سایر کشورها شد؟ مزخرفات تاریخی ثبات او در طول قرن ها همانطور که مسیح در متی 16 وعده داده بود ، حتی در میان رسوائی های انسان دوستانه؟ صرف چشم انداز. تجربه ، شهادت و شاهد - حتی اگر تعداد آنها به میلیون ها نفر برسد؟ توهم پیش بینی های روانشناختی. خودفریبی.

به ملحد واقعیت هیچ معنایی ندارد مگر اینکه توسط ابزارهای ساخته شده توسط بشر مورد تحقیق و تحلیل قرار گرفته باشد که دانشمندی به آن وسیله قطعی تعریف واقعیت اعتقاد دارد. 

آنچه واقعاً حیرت انگیز است این است که ملحد قادر است بسیاری از ذهنهای درخشان در زمینه های علمی ، آموزشی و سیاسی را امروز نادیده بگیرد ، نه تنها به خدا ایمان دارند ، بلکه بسیاری نیز مبدل به مسیحیت از جانب الحاد نوعی استکبار فکری در بازی وجود دارد که ملحد خود را "دانش" می داند در حالی که همه خداباوران اساساً معادل فکری افراد قبیله جنگلی رنگ چهره هستند که در اساطیر باستان گیر افتاده اند. ما به این دلیل ایمان داریم که نمی توانیم فکر کنیم

این سخنان عیسی را به ذهن متبادر می کند:

اگر آنها به سخنان موسی و انبیا گوش نخواهند داد ، همچنین اگر کسی از مرگ زنده شود ، آنها ترغیب نخواهند شد. (لوقا 16:31)

آیا دلیل دیگری وجود دارد که به نظر می رسد ملحدان در مقابل شواهد غریب طبیعی بیش از حد به راه دیگری نگاه می کنند؟ می توان گفت ما در مورد سنگرهای اهریمنی صحبت می کنیم. اما همه چیز شیطانی نیست. گاهی اوقات مردانی که به موهبت اراده آزاد برخوردار هستند ، به سادگی مغرور یا لجباز می شوند. و گاهی وجود خدا بیش از هر چیز دیگری ناراحتی است. نوه توماس هاکسلی ، که همکار چارلز داروین بود ، گفت:

من فکر می کنم دلیل جهش ما از مبدا گونه ها این بود که ایده خدا در آداب و رسوم جنسی ما دخالت می کرد. -خلاف کاران، فوریه 2010 ، دوره 19 ، شماره 2 ، ص. 40

استاد فلسفه در دانشگاه نیویورک ، توماس ناگل ، عقاید رایج را در میان کسانی که بدون تغییر به تکامل بدون خدا متمایل هستند ، تکرار می کند:

من می خواهم که الحاد درست باشد و با این واقعیت که برخی از باهوش ترین و آگاه ترین افرادی که می شناسم معتقد به دین هستند ، ناامید می شوم. فقط این نیست که من به خدا اعتقاد ندارم و طبیعتاً امیدوارم که در اعتقادم درست باشم. این است که امیدوارم خدا وجود نداشته باشد! من نمی خواهم خدایی وجود داشته باشد. من نمی خواهم جهان چنین باشد. - همانجا

سرانجام ، برخی از صداقت طراوت.

 

منکر واقعیت

رئیس سابق تکامل در دانشگاه لندن نوشت که تکامل پذیرفته می شود ...

… نه به این دلیل که از نظر منطقی می توان ثابت کرد که شواهد منسجم درست است بلکه به دلیل واضح بودن تنها گزینه خاص ، خلقت خاص. - DMS واتسون ، خلاف کاران، فوریه 2010 ، دوره 19 ، شماره 2 ، ص. 40

هنوز هم ، علی رغم انتقاد صادقانه حتی طرفداران تکامل ، دوست ملحد من نوشت:

انکار تکامل به منزله انکار تاریخ است ، شبیه کسانی که منکر هولوکاست هستند.

اگر اصطلاحاً علم "دین" ملحد باشد ، تکامل یکی از انجیل های آن است. اما کنایه دردناک این است که بسیاری از دانشمندان علوم تکاملی اعتراف می کنند هیچ قطعیتی در مورد چگونگی ایجاد اولین سلول زنده وجود ندارد چه رسد به اولین بلوک های سازنده غیر آلی ، یا حتی چگونگی "انفجار بزرگ"

قوانین ترمودینامیکی بیان می کند که مجموع ماده و انرژی ثابت می ماند. ایجاد ماده بدون صرف انرژی یا ماده غیرممکن است. به همین ترتیب ایجاد انرژی بدون صرف ماده یا انرژی غیرممکن است. قانون دوم ترمودینامیک بیان می کند که آنتروپی کل به طور حتم در حال افزایش است. جهان باید از نظم به سمت بی نظمی حرکت کند. این اصول به این نتیجه می رسند که برخی از موجودات ، ذرات ، موجودیت یا نیروها ، خلقت ، وظیفه ایجاد کل ماده و انرژی و دستور دادن اولیه به جهان را دارند. این که آیا این فرایند از طریق بیگ بنگ اتفاق افتاده است یا از طریق تعبیر یک متکلم از پیدایش بی ربط است. آنچه مهم است این است که باید موجودی غیر آفریده با توانایی خلق و نظم وجود داشته باشد. بابی جیندال ، خدایان الحاد ، کاتولیک دات کام

و با این حال ، برخی از ملحدان اصرار دارند که "انکار تکامل به معنای هم فکری با منکر هولوکاست است." یعنی قرار داده اند ایمان رادیکال در چیزی که آنها نمی توانند ثابت کنند. آنها کاملاً به قدرت علم اعتماد دارند ، مثل اینکه این یک دین باشد ، حتی اگر توضیح غیرقابل توصیف ناتوان باشد. و علی رغم شواهد قریب به اتفاق یک خالق ، آنها اصرار دارند که اولین علت جهان فقط نمی تواند خدا باشد و در اصل ، به دلیل تعصب ، عقل را کنار می گذارد. الحاد اکنون به همان چیزی تبدیل شده است که او در مسیحیت حقیر می شمارد: الف اصولگرایان. در جایی که ممکن است یک مسیحی در مدت شش روز به تعبیر واقعی از خلقت بچسبد ، یک ملحد بنیادگرا بدون داشتن شواهد علمی مشخص belief یا در برابر معجزه آسایی به اعتقاد خود به تکامل می چسبد ، در حالی که شواهد ساده را کنار می گذارد ، به نظریه های حدسی می پیوندد. خط تقسیم این دو بنیادگرایان واقعاً نازک است. ملحد تبدیل شده است به منکر واقعیت.

در توصیف قوی "ترس از ایمان" غیر منطقی موجود در این نوع تفکر ، اخترفیزیکدان مشهور جهان رابرت جاسترو ذهن مشترک علمی جدید را توصیف می کند:

من فکر می کنم بخشی از پاسخ این است که دانشمندان نمی توانند فکر یک پدیده طبیعی را داشته باشند که حتی با صرف وقت و هزینه نامحدود نیز قابل توضیح نیست. نوعی دین در علم وجود دارد ، این دین شخصی است که معتقد است نظم و هماهنگی در جهان وجود دارد و هر نتیجه ای باید علت خود را داشته باشد. دلیل اول وجود ندارد ... این ایمان دینی دانشمند با کشف این که جهان در شرایطی شروع شده است که قوانین شناخته شده فیزیک معتبر نیستند ، نقض می شود و ما نمی توانیم آنها را کشف کنیم. وقتی این اتفاق می افتد ، دانشمند کنترل خود را از دست داده است. اگر او واقعاً مفاهیم را بررسی کند ، آسیب می بیند. طبق معمول هنگام مواجهه با ضربه ، ذهن با نادیده گرفتن پیامدها واکنش نشان می دهد- در علم این به عنوان "امتناع از حدس و گمان" شناخته می شود - یا بی اهمیت جلوه دادن منشا of جهان با نامیدن آن را انفجار بزرگ ، گویی جهان یک ترقه شکن است ... برای دانشمندی که با ایمان به قدرت عقل زندگی کرده است ، داستان مانند یک رویای بد به پایان می رسد. او کوه جهل را بزرگ کرده است. او در آستانه فتح بلندترین قله است. در حالی که خودش را از صخره نهایی می کشد ، گروهی از متکلمان که قرن ها در آنجا نشسته اند ، استقبال می کنند. - رابرت جاسترو ، مدیر موسس ناسا گودارد موسسه مطالعات فضایی ، خدا و ستاره شناسان ، Readers Library Inc. ، 1992

یک کنایه دردناک ، واقعاً.

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, یک جواب و برچسب , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , .

نظرات بسته شده است.