مسیر زندگی

"ما اکنون در مقابل بزرگترین تقابل تاریخی که بشریت طی کرده ایستاده ایم ... اکنون ما با تقابل نهایی بین کلیسا و ضد کلیسا ، از انجیل در مقابل ضد انجیل ، از مسیح در برابر ضد مسیح مواجه هستیم ... این یک آزمایش trial 2,000 ساله فرهنگ و تمدن مسیحی است ، و همه پیامدهای آن برای کرامت انسانی ، حقوق فردی ، حقوق بشر و حقوق ملت ها است. " - کاردینال کارول ووتیلا (JOHN PAUL II) ، در کنگره Eucharistic ، فیلادلفیا ، پنسیلوانیا 13 آگوست 1976؛ رجوع کنید به کاتولیک آنلاین (توسط دیکان کیت فورنیه که در آن حضور داشت تأیید شد) "ما اکنون در برابر بزرگترین تقابل تاریخی که بشریت از سر گذرانده ایستاده ایم... اکنون ما با تقابل نهایی بین کلیسا و ضد کلیسا ، از انجیل در مقابل ضد انجیل ، از مسیح در برابر ضد مسیح مواجه هستیم ... این یک آزمایش trial 2,000 ساله فرهنگ و تمدن مسیحی است ، و همه پیامدهای آن برای کرامت انسانی ، حقوق فردی ، حقوق بشر و حقوق ملت ها است. " - کاردینال کارول ووتیلا (JOHN PAUL II) ، در کنگره Eucharistic ، فیلادلفیا ، پنسیلوانیا 13 آگوست 1976؛ رجوع کنید به کاتولیک آنلاین (تأیید دیاکون کیت فورنیر که در آن حضور داشت)

اکنون با تقابل نهایی روبرو هستیم
بین کلیسا و ضد کلیسا،
انجیل در مقابل ضد انجیل،
مسیح در مقابل ضد مسیح…
این یک آزمایش… از فرهنگ 2,000 ساله است
و تمدن مسیحی
با تمام عواقب آن برای کرامت انسانی،
حقوق فردی، حقوق بشر
و حقوق ملت ها

- کاردینال کارول ویتیلا (JOHN PAUL II)، کنگره عشای ربانی، فیلادلفیا، PA،
13 آگوست 1976 ؛ رجوع کنید کاتولیک آنلاین

WE در ساعتی زندگی می‌کنند که تقریباً کل فرهنگ کاتولیک 2000 ساله، نه تنها از سوی جهان (که تا حدودی قابل انتظار است)، بلکه توسط خود کاتولیک‌ها رد شده است: اسقف‌ها، کاردینال‌ها و مذهبی‌ها که معتقدند کلیسا باید « به روز شده»؛ یا اینکه ما برای کشف مجدد حقیقت به یک «کنفرانس در مورد سینودالیته» نیاز داریم. یا اینکه برای «همراهی» با ایدئولوژی های جهان نیاز داریم.

در قلب این ارتداد از کاتولیک، رد اراده الهی است: دستور خدا که در قانون طبیعی و اخلاقی آمده است. امروزه اخلاق مسیحی نه تنها به عنوان عقب مانده مورد طعن و تمسخر قرار نمی گیرد، بلکه ناعادلانه و یکنواخت تلقی می شود جنایی. به اصطلاح «ووکیسم» به یک امر واقعی تبدیل شده است…

...دیکتاتوری نسبی گرایی که هیچ چیز را قطعی نمی شناسد و تنها نفس و خواسته های فرد را به عنوان معیار نهایی باقی می گذارد. بر اساس عقیده کلیسا، داشتن ایمان روشن اغلب به عنوان بنیادگرایی نامیده می شود. با این حال، نسبیت گرایی، یعنی اجازه دادن به خود را که «با هر باد تعلیم و تعلیم هول کند»، تنها نگرش قابل قبول برای استانداردهای امروزی به نظر می رسد. - کاردینال راتزینگر (POPE BENEDICT XVI) پیش از جمع آوری همایلی ، 18 آوریل 2005

کاردینال رابرت سارا به درستی این "شورش" را از مسیحیت ترسیم کرده است از درون مانند خیانت رسولان خود به مسیح.

امروز کلیسا از طریق خشم شور با مسیح زندگی می کند. گناهان اعضای او مانند ضربه ای به صورت او برمی گردد ... رسولان خود در باغ زیتون دم کردند. آنها مسیح را در سخت ترین ساعت او رها کردند ... بله ، کشیشان ، اسقف ها و حتی کاردینالان بی وفا وجود دارند که قادر به رعایت عفت نیستند. اما ، و این نیز بسیار جدی است ، آنها نمی توانند به حقیقت اعتقادی محکم بمانند! آنها وفاداران مسیحی را با زبان گیج کننده و مبهم خود گمراه می کنند. آنها کلام خدا را جعل و جعل می کنند ، مایلند آن را بچرخانند و خم کنند تا مورد تأیید جهانی قرار بگیرند. آنها جودای اسکاریوت زمان ما هستند. -کاتولیک هرالد5 آوریل 2019؛ رجوع کنید به حرف آفریقایی

سد… یا سنگر؟

در زیر این انقلاب فرهنگی این دروغ قدیمی وجود دارد که کلام خدا برای محدود کردن و بردگی ما وجود دارد - که آموزه های کلیسا مانند یک حصار هستند که بشر را از کشف مناطق بیرونی «خوشبختی واقعی» منع می کند.

خدا گفت: «نه آن را بخوری و نه به آن دست بزنی وگرنه می‌میری.» اما مار به زن گفت: «مسلماً نخواهی مرد!» (پیدایش 3:3-4)

اما چه کسی می‌گوید که موانع اطراف، مثلاً گراند کانیون، قرار است آزادی انسان را به بردگی بکشد و به آن ضربه بزند؟ یا دقیقاً آنجا هستند راهنمایی و ظرفیت خود را برای دیدن زیبایی حفظ کند؟ یک سنگر به جای سد؟

حتي پس از سقوط آدم و حوا، نيكويي اراده خدا چنان آشكار بود كه در ابتدا قوانين لازم نبود:

در اولین زمان‌های تاریخ جهان تا نوح، نسل‌ها نیازی به قوانین نداشتند، بت‌پرستی و تنوع زبان‌ها وجود نداشت. بلکه همه خدای واحد خود را می شناختند و یک زبان داشتند، زیرا آنها بیشتر به اراده من اهمیت می دادند. اما با دور شدن از آن، بت پرستی پدید آمد و بدی ها بدتر شد. به همین دلیل است که خداوند این را ضروری دید که قوانین خود را به عنوان حافظ نسل های بشری قرار دهد. —عیسی به بنده خدا لوئیزا پیکارتا، 17 سپتامبر 1926 (جلد 20)

بنابراین حتی در آن زمان نیز قانون برای جلوگیری از آزادی انسان، بلکه دقیقاً برای حفظ آن وضع شده است. همانطور که عیسی گفت: "هر کس مرتکب گناه شود، برده گناه است."[1]جان 8: 34 از سوی دیگر، او گفت: "حقیقت شما را آزاد خواهد کرد."[2]جان 8: 32 حتی پادشاه دیوید این را فهمید:

مرا در راه احکام خود هدایت کن، زیرا این لذت من است. (مزمور 119:35)

خوشا به حال کسانی که وجدان آنها را سرزنش نمی کند... (سراخ 14:2)

مسیر زندگی

سنت ژان پل دوم در آموزه های زیبای خود در مورد "شکوه حقیقت" با ایجاد میدان نبرد برای ذهن و روح ما آغاز می کند:

این اطاعت همیشه آسان نیست. در نتیجه آن گناه اسرارآمیز اولیه که به تحریک شیطان مرتکب شد، کسی که «دروغگو و پدر دروغ» است. (جن 8:44)انسان پیوسته وسوسه می شود که نگاه خود را از خدای زنده و حقیقی برگرداند تا آن را به سوی بت ها معطوف کند. (ر.ک. 1 تثانیه 1: 9)مبادله «حقیقت درباره خدا با دروغ» (روم 1:25). توانایی انسان برای شناخت حقیقت نیز تیره می شود و اراده او برای تسلیم شدن در برابر آن ضعیف می شود. بنابراین، خود را به نسبی گرایی و شک گرایی می سپارد (رجوع كنید جن 18:38)، او در جستجوی آزادی واهی جدا از خود حقیقت می رود. -Veritatis Splendor، ن. 1

و با این حال، او به ما یادآوری می کند که «هیچ تاریکی خطا یا گناه نمی تواند نور خدای خالق را به کلی از انسان بگیرد. در اعماق قلب او همیشه اشتیاق به حقیقت مطلق و تشنگی برای دستیابی به شناخت کامل آن وجود دارد.» هسته امید در آنجا نهفته است که چرا ما، که در زمان خود به میدان جنگ مبلغان فراخوانده شده‌ایم، هرگز نباید از شهادت دادن پیام نجات به دیگران دلسرد شویم. کشش ذاتی به سمت حقیقت چنان در دل انسان فراگیر شده است «با جستجوی او برای معنای زندگی[3]Veritatis Splendor، ن. 1 که وظیفه ما تبدیل شدن به "نور جهان" است[4]مت 5: 14 بسیار مهم تر است، هر چه تاریک تر می شود.

اما جان پل دوم چیزی بسیار انقلابی تر از ووکیسم می گوید:

عیسی نشان می‌دهد که احکام را نباید به‌عنوان یک حد حداقلی که نباید فراتر رفت، درک کرد، بلکه باید به‌عنوان یک حد اقلیت درک شود مسیر شامل یک سفر اخلاقی و معنوی به سوی کمال است که در قلب آن عشق است (ر.ک. کول 3:14). بنابراین فرمان «قتل مکن» به فراخوانی برای عشقی توجهی تبدیل می‌شود که از زندگی همسایه محافظت و ارتقاء می‌بخشد. امر منع زنا تبدیل به دعوتی برای نگاه خالص به دیگران می شود که می تواند به معنای همسری بدن احترام بگذارد. -Veritatis Splendor، ن. 14

کلام خدا باید به جای آن که به احکام مسیح (که در آموزه های اخلاقی کلیسا توسعه یافته است) به عنوان حصاری که دائماً در برابر آن قرار می گیریم، به عنوان مرزهایی که باید آزمایش شوند یا محدودیت هایی که باید تحت فشار قرار گیرند، نگاه کنیم. آزادی و شادی واقعی همانطور که دوست و نویسنده من کارمن مارکو یک بار گفت: "پاکسازی خطی نیست که از آن عبور کنیم. این جهتی است که ما دنبال می کنیم"

همچنین، با هر امر اخلاقی یا «قانون» مسیحی. اگر دائماً این سؤال را بپرسیم که "چقدر زیاد است"، با خط حصار روبرو هستیم، نه مسیر. سوال باید این باشد: "به کدام سمت می توانم با شادی بدوم!"

اگر می خواهی بدانی رضایت و آرامش با پیروی از خواست خدا چگونه است، بقیه خلقت را در نظر بگیرید. سیارات، خورشید و ماه، اقیانوس‌ها، پرندگان هوا، حیوانات مزارع و جنگل‌ها، ماهی‌ها... هماهنگی و نظمی در آنجا با اطاعت ساده از غریزه و مکانی که خداوند به آنها داده است. اما ما نه با غریزه، بلکه با اراده ای آزاد آفریده شده ایم که به ما فرصت شکوهمندی می دهد تا خدا را دوست بداریم و بشناسیم، و بنابراین، از ارتباط کامل با او لذت ببریم.

این پیامی است که جهان بشدت به شنیدن آن نیاز دارد دیدن در ما: که دستورات خدا مسیر زندگی است، به سوی آزادی - نه مانعی برای آن.

راه زندگی را به من نشان خواهی داد، شادی فراوان در حضورت، لذت هایی که در دست راستت برای همیشه وجود دارد. (مزمور 16:11)

خواندن مرتبط

بیدار در مقابل بیدار

حرف آفریقایی

در مورد کرامت انسانی

ببر در قفس

 

 

از خدمت تمام وقت مارک حمایت کنید:

 

با نیهیل آبستات

 

برای سفر با مارک در La حالا ورد,
بر روی بنر زیر کلیک کنید تا مشترک.
ایمیل شما با کسی به اشتراک گذاشته نمی شود.

هم اکنون در تلگرام کلیک:

مارک و "نشانه های زمان" روزانه را در MeWe دنبال کنید:


نوشته های مارک را اینجا دنبال کنید:

به موارد زیر گوش دهید:


 

 
چاپ دوستانه، PDF و ایمیل

پانویسها و منابع

پانویسها و منابع
1 جان 8: 34
2 جان 8: 32
3 Veritatis Splendor، ن. 1
4 مت 5: 14
نوشته شده در صفحه اصلی, ایمان و اخلاق.