آتش پالایشگر

 

آنچه در زیر است ادامه شهادت مارک است. برای خواندن بخشهای I و II ، به "شهادت من ".

 

WHEN این به جامعه مسیحیان می رسد ، یک اشتباه مهلک این است که فکر کنیم می تواند بهشت ​​روی زمین باشد همیشه. واقعیت این است که ، تا زمانی که به محل زندگی ابدی خود نرسیم ، طبیعت انسان در تمام ضعف ها و آسیب پذیری های خود خواهان یک عشق بدون پایان است ، و یک فرد مستمر برای دیگری می میرد. بدون این ، دشمن جایی برای کاشتن بذر تفرقه پیدا می کند. خواه جامعه ازدواج باشد ، خانواده ، یا پیروان مسیح ، صلیب باید همیشه قلب زندگی آن باشد. در غیر این صورت ، جامعه سرانجام تحت سنگینی و اختلال عملکرد خود-دوستانه فرو خواهد ریخت. 

 

جدایی

زمانی فرا رسید ، مانند پل و بارنابا ، اختلاف در جهت وزارت ما منجر به اختلاف نظر شدیدی بین رهبری در یک صدا. 

اختلاف نظر آنها چنان شدید بود که از هم جدا شدند. (اعمال 15:39)

با بینش ، می بینم خدا چه می کرد. اگر یک دانه گندم در سر بماند یک دانه گندم برای بذر و غذا بی فایده است. اما پس از آزاد شدن ، می توان آنها را در یک مزارع پخش کرد یا به آرد تبدیل کرد.

خدا می خواست هدایا را در داخل پخش کند یک صدا فراتر از شهر ما ، فراتر از رویاهای ما ، به بقیه جهان. اما برای انجام این کار ، باید خشونت خرمن کوبی - جدایی از آرزوها و خواسته های خودمان از اراده اصلی خدا وجود داشت. امروز ، حدود بیست سال بعد ، بسیاری از اعضای یک صدا وزارتخانه هایی گسترده دارند (و ما همچنان دوستان عزیز باقی می مانیم). جرالد و دنیس مون پتیت می دوند گربه چت، که هزاران جوان را از طریق پخش در EWTN لمس می کند. ژانل رینهارت تبدیل به یک هنرمند ضبط صدا شد ، و برای جان پل دوم و روز جهانی جوانان آواز می خواند و به زنان جوان خدمت می کرد. و هنوز دیگران اکنون درگیر تئاتر مسیحی هستند ، که منجر به عقب نشینی ، ستایش مسیحی و سایر وزارتخانه های زیبا می شوند. و همچنان که به اشتراک می گذارم ، خدا می خواست مرا از مرز محدودیت های قلب خودم خارج کند ... من حدس نمی زدم که آنجا هستند. 

 

آتش سوزی تصفیه کننده

یکی از کتابهای مقدس که خداوند در ابتدای خدمت به من داد از سیراچ 2 بود:

فرزند من ، هنگامی که به خدمت پروردگار می آیی ، خود را برای آزمایشات آماده کن ... هر اتفاقی که برای شما بیفتد را بپذیرید. در دوره های تحقیر صبور باشید. زیرا در آتش طلا آزمایش می شود و برگزیده شده در بوته تحقیر قرار می گیرد. (سیراچ 2: 1-5)

ببینید ، سالها می خواستم به طور تمام وقت در وزارت کار کنم. من مدام از خداوند التماس می کردم که اجازه دهد من وارد تاکستان او شوم. "محصول بسیار زیاد است ، اما کارگران کم هستند!"، من به او یادآوری می کنم. چه زمانی یک صدا از هم پاشید ، به نظر می رسید پروردگار چشم انداز قلب من را برای یک وزارتخانه که تمام وسعت کاتولیک را در بر می گیرد - مقدسات ، هدایا و منشورهای روح القدس ، ارادت ماریان ، عذرخواهی و زندگی داخلی از طریق معنویت مقدسین  

الان ، سال جوبیلی 2000 بود. اولین آلبوم من خارج شد. من به تازگی هر وزارتخانه آینده را به بانوی گوادالوپ تقدیم کرده بودم. و پس از ارائه دیدگاه من به اسقف کانادایی یوجین کونی ، او از من دعوت کرد تا آن را به اسقف خود در دره با شکوه اوکاناگان برسانم. "این همین است!" به خودم گفتم. "این چیزی است که خداوند مرا برای آن آماده کرده است!"

اما بعد از 8 ماه ، وزارت ما به جایی نرسید. سکولاریسم و ​​ثروت منطقه منجر به بی تفاوتی بسیاری شد ، حتی اسقف کونی اعتراف کرد که برای رسیدن به روح تلاش می کرد. با این کار ، و عملاً هیچ حمایتی از جانب روحانیون محلی صورت نگرفت. وسایل و همسر باردارم و چهار فرزندمان را داخل وانت گذاشتم و راهی "خانه" شدیم. 

 

قابل فهم

بدون کار و جایی برای رفتن ، به اتاق خواب در خانه مزرعه دامادم نقل مکان کردیم ، در حالی که موش ها به وسایل ما که در گاراژ نگهداری می شد ، می دویدند. نه تنها احساس کردم که کاملاً ناامید و ناامید شده ام ، بلکه برای اولین بار در زندگی ام که خدا واقعاً مرا رها کرده است. من کلمات سنت ترزا کلکته را زندگی کردم:

جای خدا در روح من خالی است. هیچ خدایی در من نیست. وقتی درد اشتیاق بسیار زیاد است - من فقط آرزو می کنم و آرزو می کنم برای خدا ... و آن وقت احساس می کنم او مرا نمی خواهد - او آنجا نیست - خدا مرا نمی خواهد. - مادر ترزا ، با نور من بیا، برایان Kolodiejchuk ، MC ؛ صفحه 2

سعی کردم شغلی پیدا کنم ، حتی تبلیغات روی پلاکت های کاغذی رستوران را بفروشم. اما حتی آن هم با بدبختی شکست خورد. در اینجا من در تلویزیون به عنوان گزارشگر و سردبیر خبر آموزش دیدم. من در طول کار در یک بازار بزرگ کانادا با موفقیت کار می کردم یک صدا سال ها. اما اکنون ، پس از "دادن همه چیز به خدا" ، احساس گمشده و بی فایده بودن کردم. 

شبهای زیادی برای گردش در حومه بایر می رفتم و سعی می کردم نماز بخوانم ، اما انگار سخنانم را با برگهای مرده پاییز سال گذشته در باد می بردند. وقتی فریاد می کشم اشک هایم از صورتم جاری می شود: "خدایا تو کجایی؟" ناگهان ، وسوسه شروع به درک من کرد که زندگی اختیاری است ، که ما فقط ذرات تصادفی ماده و ماده هستیم. سالها بعد ، من سخنان سنت ترزه د لیسیو را می خواندم که در "شب تاریک" خودش یک بار گفت: "من تعجب می کنم که دیگر در میان ملحدان خودکشی رخ نمی دهد." [1]همانطور که توسط خواهر ماری از تثلیث گزارش شده است ؛ CatholicHousehold.com

اگر می دانستید چه افکار ترسناکی مرا وسواس می کند. خیلی برای من دعا کنید تا من به شیطانی که می خواهد مرا درباره این همه دروغ متقاعد کند گوش ندهم. این دلیل بدترین مادی گرایان است که به ذهن من تحمیل می شود. بعداً و بدون وقفه و پیشرفتهای جدید ، علم همه چیز را به طور طبیعی توضیح خواهد داد. ما دلیل مطلق هر چیزی را که وجود دارد و این هنوز هم یک مشکل است ، خواهیم داشت ، زیرا موارد زیادی وجود دارد که باید کشف شوند ، و غیره -سنت ترزه لیسیو: آخرین گفتگوهای او، پدر جان کلارک ، به نقل از catholictothemax.com

یک روز عصر ، غروب پیاده روی کردم تا غروب خورشید را تماشا کنم. من بالای یک ورقه یونجه گرد شدم و تسبیح را دعا کردم. دوباره شکسته و گریان ، گریه کردم ...

پروردگارا لطفا کمکم کن ما در حال خرید پوشک روی کارت اعتباری خود هستیم. من خیلی گناهکارم خیلی متاسفم. من خیلی افتخار کرده ام من فرض کردم که تو مرا می خواهی ، و به من احتیاج داری. وای خدا منو ببخش قول می دهم دیگر هرگز گیتار خود را برای وزارت استفاده نکنم ...

لحظه ای مکث کردم. فکر کردم ممکن است فروتنانه تر باشد که اضافه کنم:

... مگر اینکه شما از من بخواهید 

با این کار ، بازگشت به خانه مزرعه را شروع کردم و تصمیم گرفتم که آینده ام در بازار رقم بخورد.

جلوتر از من جاده ای بود که مایل های زیادی امتداد داشت و به نظر می رسید تا آنجا که چشم می بیند ادامه دارد. همانطور که به ورودی بزرگراه آمدم ، برای اولین بار پس از ماه ها ، احساس کردم پدر صحبت می کند:

ادامه خواهی داد؟

کمی جا خوردم آنجا ایستادم. آیا من منظورش این بود که به معنای واقعی کلمه ، من تعجب کردم؟ بنابراین من به سادگی پاسخ دادم: "بله ، پروردگار. من هر کاری که شما بخواهید انجام خواهم داد. "

پاسخی نبود. فقط صدای تنهایی باد که از شاخه های صنوبر عبور می کند. به سمت خانه مزرعه برگشتم. 

 

بازار

روز بعد داشتم با تراکتورش به پدرشوهرم کمک می کردم که همسرم از ایوان به من زنگ زد. "تلفن برای شماست!" 

"کیه؟"

"این آلن بروکس است." 

"متعجب؟" من جواب دادم منظورم این است که من از شکست خود شرمنده شدم به طوری که حتی به خواهران و برادرانم گفته ام کجا مخفی شده ام. آلن تهیه کننده اجرایی سابق نمایش تجاری بود که قبلاً در آن کار می کردم. ظاهراً یکی از کارکنان تولید در حال عبور از شهر بود و آلبوم من را در صندوق فروشگاه گوشه نشسته دید. او پرسید من کجا هستم ، شماره تلفن ما را گرفت و آن را به آلن رساند. 

آلان پس از شنیدن اینکه چگونه مرا ردیابی کرد ، پرسید: "مارک ، آیا شما مایل به تولید و میزبانی یک نمایش تجاری جدید هستید؟" 

در عرض یک ماه ، خانواده ام دوباره به شهر نقل مکان کردند. من از شکسته شدن کامل به نشستن در یک دفتر اجرایی با بهترین استعدادهای شهر که زیر نظر من کار می کردند ، تبدیل شدم. با کت و شلوار و کراوات در پنجره دفتر کارم و مشرف به شهر ، دعا کردم: "خدا را شکر. متشکرم که خانواده ام را تأمین کردید. اکنون می بینم که تو می خواهی من در بازار نمک و سبک باشم و در جهان. من میفهمم. بار دیگر مرا بخاطر فرض اینکه به وزارت دعوت شده ام ببخشید. و پروردگار ، من دوباره قول می دهم که هرگز گیتار خود را برای وزارت تحویل نمی گیرم. "

اما سپس اضافه کرد ،

"مگر اینکه از من بخواهی."

در طول سال آینده ، نمایش ما از رتبه ها بالا رفت و برای اولین بار بعد از مدتی ، من و همسرم از ثبات بالایی برخوردار بودیم. و بعد یک روز تلفن زنگ خورد. 

"سلام مارک. آیا می توانید به محله ما بیایید و یک کنسرت برگزار کنید؟ "

ادامه دارد ...


 

من و لیا در ادامه این هفته نامه ها و سخاوت خوانندگان خود را به شدت تحت تأثیر قرار داده ایم جمع آوری وجوه برای این وزارتخانه تمام وقت اگر می خواهید در این رسول از ما حمایت کنید ، روی کلیک کنید اهدا دکمه زیر 

من آهنگ زیر را در آن زمان از هم پاشیدگی نوشتم ، وقتی چیزی جز فقر خود احساس نمی کردم ، بلکه همچنین ، وقتی اعتماد کردم که خدا هنوز کسی مثل من را دوست دارد ...

 

 

مارک ، از خدمات شما در آوردن دیگران به عیسی از طریق کلیسایش سپاسگزارم. وزارت شما در تاریک ترین زمان زندگی ام به من کمک کرده است. —LP

music موسیقی شما دریچه ای برای زندگی دعایی غنی تر و عمیق تر بوده است ... هدیه شما با شعرهایی که به عمق روح می رسند واقعاً زیبا هستند. —DA

از نظرات شما بسیار قدردانی می شود - واقعاً کلام خدا. - JR 

سخنان شما مرا به سختی گذرانده است ، من از آنها بخاطر آنها تشکر می کنم. —SL

 

حمایت شما به من کمک می کند تا به روح ها برسم. به تو برکت دهد.

 

برای سفر با مارک در La حالا ورد,
بر روی بنر زیر کلیک کنید تا مشترک.
ایمیل شما با کسی به اشتراک گذاشته نمی شود.

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل

پانویسها و منابع

پانویسها و منابع
1 همانطور که توسط خواهر ماری از تثلیث گزارش شده است ؛ CatholicHousehold.com
نوشته شده در صفحه اصلی, شهادت من.