زمان گذشته!


قلب مقدس عیسی توسط مایکل دی. اوبراین

 

من دارم هفته گذشته توسط تعداد زیادی از نامه های الکترونیکی کشیش ها ، شماس ها ، مردم غیر روحانی ، کاتولیک ها و پروتستان ها غرق شده است و تقریباً همه آنها حس "نبوی" را تأیید می کنند "بوق هشدار!"

من امشب یکی از زنی را که لرزیده و ترسیده است دریافت کردم. من می خواهم به این نامه در اینجا پاسخ دهم ، و امیدوارم که لحظه ای به خواندن این مقاله اختصاص دهید. امیدوارم چشم اندازها را در تعادل حفظ کند و قلب ها را در جای مناسب نگه دارد ...

مارک عزیز ، 

من فکر می کنم سالهای زیادی را صرف دلجویی از خودم و گفتن خودم در مورد این خدای مهربان ، مهربان و خوشحال و شوخی در مورد تلاش های "تبدیل یا سوزاندن" انجیلی ها کرده ام ... من به اندازه کافی نمی دانم که پاپ ها و مقدسین نوشته اند ، اما هر وقت این کلمات [نبوی] را در نظر می گیرم ، این فقط ترس را در دلم ایجاد می کند ، و من فکر می کنم که خدا خدای ترس نیست ...

 
خواننده عزیز،

مطمئن باشید خدا خدای ترس نیست. او is خدای عشق ، رحمت و شفقت.

بعداً در نامه خود به این نکته اشاره کردید که وقتی بچه هایتان زرق و برق می کنند ، گوش نمی دهند و از ناحیه پشت لب درد می کنند ، گاهی اوقات باید آنها را نظم دهید. آیا این باعث می شود مادر ترس باشید؟ برای من به نظر می رسد شما مادر عشق هستید. سپس ، آیا می توانیم به خدا اجازه دهیم که وقتی از خط خارج شدیم ، ما را دوست داشته باشد و از گوش دادن امتناع کنیم؟ در حقیقت ، سنت پل قاطعانه درباره عشق و انضباط خداوند صحبت می کند:

خداوند او را که دوست دارد تنبیه می کند و هر پسری را که دریافت می کند مجازات می کند ... اگر بدون نظم و انضباطی باشید که همه در آن شریک بوده اند ، شما پسر نیستید بلکه فرزندان نامشروع هستید.  (عبری 12: 8)

ما یتیم نیستیم. خدا مراقبت می کند!

این داستان مرا به یاد داستانی می اندازد که از کشیشی که می شناسم شنیده ام که قبلاً خانه ای برای نوجوانان مشکل دار اداره می کرد ، به یاد من آمد. یک روز ، پسری بسیار زخمی فریاد زد و گفت: "کاش پدرم مرا می زد یک بار. حداقل می دانستم که او به من اهمیت می دهد! "

خدا مراقبت می کند. او اهمیت می دهد که آینده فرزندان ما ، همانطور که شما توصیف می کنید ، ناخوشایند ، حتی ترسناک باشد. من هر روز که فرزندانم به ایستگاه اتوبوس می روند نگران هستم. نمی توانم کمکی به آن کنم. عشق قلب را زخمی می کند!

همچنین ، اکنون قلب خدا زخمی شده است ، و دلیل خوبی هم دارد - دلایلی که در "بوق هشدار!"نامه ها. چه کسی می تواند ادعا کند که به نظر می رسد بشریت قصد دارد جهنم خود را نابود کند ، خواه از طریق ایجاد تغییرات آب و هوایی ، هولوکاست هسته ای ، یا فروپاشی عمومی جامعه به جرایم سازمان یافته؟ چرا مردم وقتی یک کلمه نبوی خدای مهربان را می شنوند که می گوید ممکن است مجبور شود کمی ما را تکان دهد تا به هوش بیاییم؟ چرا اینقدر با خدا ناسازگار است؟

اینطور نیست که همانطور که از خود کتاب مقدس می دانیم. فقط این نسل آنقدر مشغول آب دادن به خدای واقعی بوده است که دیگر نمی دانیم او کیست. ما او را به شکل و شمایل خود بازآفرینی کرده ایم: او دیگر خدای عشق نیست ، او اکنون خدای "زیبایی" است ، خدایی که هر کاری را انجام می دهیم تحمل می کند ، حتی اگر ما را بکشد.

نه. او خدای است عشق- و عشق همیشه این را می گوید حقیقت. مردم نمی دانند که ، از سال 1917 که مریم مقدس در فاطمه ظاهر شد ، خداوند به بشریت هشدار داده است که روند کنونی آن به دست خود منجر به نابودی خواهد شد. این 89 سال پیش بود! آیا این شبیه خدایی است که "سریع خشمگین و کند رحم می کند" - یا برعکس ، همانطور که در کتاب مقدس می خوانیم؟

خداوند قول خود را به تأخیر نمی اندازد ، همانطور که برخی "تأخیر" را می دانند ، اما او با شما صبور است و آرزو نمی کند که هرکس از بین برود اما همه باید توبه کنند. (2 پیتر 3: 9)

آنچه به نظر من ناسالم است شنیدن پیام های "نبوی" است و ناگهان وحشت می شود. چه کسی می داند که این اتفاقات چه مدت طول می کشد؟ من فکر می کنم ما باید این احتمال را داشته باشیم که توبه قلبی یک روح کافی باشد تا خداوند بتواند چند سال دیگر یا بیشتر را به چیزهای دیگر منتقل کند. کسانی که خرما تعیین می کنند ، معتقدم واقعاً پروردگار را محدود می کنند.

آنجا is احساس فوریت برای توبه. اما خوب است که در هر نسلی به آن توجه کنیم. مگر پولس نگفت ، "امروز روز نجات است"؟ ما باید آماده باشیم همیشه. بنابراین ، پیام های آینده باید در خدمت یک کار باشند:  ما را به لحظه کنونی برگردانید ، و در آن روحیه اعتماد ، تسلیم و امید زندگی کنیم.

امروز ، من به صبحگاه مقدس رفتم و از لذت عیسی که در من ساکن شد لذت بردم. سپس وقت خود را به نماز صبح گذراندم ، که با خواندن معنوی من به پایان رسید. نه ، این کتابی از هال لیندسی نبود. بلكه ، من چندین ماه در مورد كتاب مدیتیشن كرده ام ، راز لحظه حال توسط ژان پیر دو کاوشاد. این مربوط به زندگی در زمان حال ، کاملاً رها شده به خواست خدا است که در هر لحظه به ما داده می شود. این در مورد فرزند كوچك بودن خداست.

سپس بخشی از بعد از ظهر را با لباس شوالیه سپری کردم و با شمشیر پلاستیکی دو ساله ام را در اطراف آشپزخانه تعقیب کردم. من به همراه پسرانم به دیدار یکی از دوستانم در خانه یک بزرگسال رفتم و سپس برای پیک نیک به همراه خانواده به پارک رفتیم. روز زیبایی بود که غروب آفتاب زیبایی آن را رقم زد.

آیا به این کلمات "نبوی" که نوشتم فکر کرده ام؟ آره. و افکار من این است ، "پروردگارا ، روزی که برگردی تعجیل کن تا من تو را رو در رو ببینم. و ممکن است تا آنجا که ممکن است روح با خود بیاورم."

 
صفحه نخست: www.markmallett.com
وبلاگ: www.markmallett.com/blog

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, از ترس پارالیز شده است.