خدا بی نهایت است او همیشه حضور دارد. او همه دان است ... و او هست قابل توقف
امروز صبح کلمه ای در نماز به من رسید که احساس می کنم مجبورم با شما در میان بگذارم:
با خدای شما ، آغازهای بی پایان ، جوانه های بیکران جدید لطف و باران های همیشگی برای پرورش و تغذیه زندگی جدید وجود دارد. تو در جنگ هستی ، فرزند من. شما باید دوباره و دوباره شروع کنید. هرگز دریغ نکنید که دوباره با من شروع کنید! من روح فروتنانه را حتی بیش از آنچه قبل از سقوط بود ، بالا خواهم برد ، زیرا خرد آن را به اوج تازه می رساند.
بگذارید قلب شما همیشه باز بماند ، و من دریغ نخواهم کرد که آن را با خوبی خود پر کنم. آیا این تاکتیک دشمن نیست - با شک و ناامیدی قلب خود را به روی من ببندید؟ من به تو می گویم فرزند ، این گناه تو نیست که مرا دور نگه می دارد ، بلکه عدم ایمان است. من می توانم همه کارها را در قلب گناهکاری انجام دهم که ایمان آورده و توبه کند. اما به کسی که در شک بسته شود ، خدا متوقف شده است. گریس مانند موج هایی که به دیواره سنگی برخورد می کنند ، به قلب آن روح هجوم می آورد و دوباره سقوط می کند بدون اینکه در آن نفوذ کند.
… حال احمق نباشید ، بلکه در راهی که من به شما می آموزم قدم بردارید. مراقب باشید نخوابید مراقب من باش ، زیرا عشق همیشه به تو توجه دارد.
اعتماد کلید است
در نهایت ، گناه اصلی آدم و حوا یک بود عدم اعتماد در خدا ، بیان شده در یک عمل نافرمانی. و ما معمولاً اینگونه ایمان بی اعتقادی خود به خدا را ابراز می کنیم: با انجام عملی که خلاف آن باشد اراده او ، برخلاف آنچه وجدان ما به ما می گوید. وقتی اجبار ، وسواس ، عصبانیت یا بی حوصله هستیم ، اغلب به این دلیل است که ایمان خود را به پدر رها کرده ایم تا نیازهای خود را برآورده کنیم و مطابق برنامه او کار کنیم. ما به سادگی از برنامه او راضی نیستیم زیرا طولانی شدن بیش از حد ، انحراف بیش از حد ، یا به سادگی نتیجه ای نیست که ما بدنبال آن بودیم. و بنابراین ما عصیان می کنیم. این درام اساسی تاریخ بشر است که در هر نسلی ، از کمترین تا بزرگترین ، ملحد تا مiمن بازی می کند. خداگونه بودن سرنوشتی بود که برای آن خلق شدیم. خدا بودن سرنوشتی است که هرگاه از برنامه خالق امتناع ورزیم و به میوه ممنوعه گناه دست پیدا کنیم ، به آن دست خواهیم یافت.
خدا خوب می داند که لحظه خوردن آن چشمان شما باز خواهد شد و مانند خدایانی خواهید شد که می دانند چه چیزهایی خوب است و چه چیزهایی بد. (جن 3: 5)
در حقیقت ، گناه دو راه را پیش روی ما می گشاید: به سوی خوب یا به سوی بد. دقیقاً در این چنگال در جاده است صلیب مسیح در آنجا برپا شده است. در این نقطه عزیمت ، عیسی ما را دعوت می کند که راه خوب را دنبال کنیم ، راهی خوب که به زندگی ابدی منجر می شود. گناه ذهن را تیره می کند و توانایی سخت شدن قلب را دارد. آن زمان لحظه تصمیم گیری است ... آیا من به او اعتماد خواهم کرد ، به او روی می آورم ، و راه او را می پذیرم ، روش او ، که دستورات و نمونه های اوست؟ یا اینکه من عشق او را رد می کنم ، انتخاب کنید my راه ، و مجموعه "دستورات" شخصی من؟
زیرا عشق به خدا این است که ما به احکام او عمل کنیم. و احكام او سنگين نيست ، زيرا هر كه از سوي خدا متولد شود ، جهان را تسخير مي كند. و پیروزی که جهان را تسخیر می کند ایمان ماست. (اول یوحنا 1: 5-3)
پیام عیسی روشن است ، زیباست ، آهنگی عاشقانه است: گناه و شرم شما من را دفع نمی کند ، بلکه فقط عدم ایمان شماست زیرا من قبلاً مرده ام تا گناه شما را بردارم. شما فقط به عشق و رحمت من اعتماد دارید ، و بیایید و از من پیروی کنید ...
هرچه روح بیشتر خود را فروتنی کند ، مهربانی که پروردگار با آن نزدیک می کند بیشتر است. - St. فاوستینا ، رحمت الهی در روح من، خاطرات ، ن. 1092
فرزند من ، تمام گناهان تو قلبم را به اندازه دردناكی كه جلب اعتماد امروز تو نیست ، جریحه دار نكرده است كه پس از تلاشهای زیاد عشق و رحمت من ، هنوز باید به خوبی من شک كنی. - عیسی تا سنت فاوستینا ، رحمت الهی در روح من، خاطرات ، ن. 1486
فیض رحمت من فقط با یک کشتی رها می شود ، و این اعتماد است. هرچه روح بیشتر اعتماد کند ، بیشتر می شود. روحهایی که به طور بی حد و مرز به آنها اعتماد دارند ، آسایش بسیار خوبی برای من است ، زیرا من تمام گنجینه های نعمتهای من را در آنها می ریزم. من خوشحالم که آنها درخواست زیادی می کنند ، زیرا این آرزوی من برای دادن خیلی زیاد است. از طرف دیگر ، وقتی روحشان را تنگ می کند ، غمگینی می کنم. - Jesus to St. Faustina، n. 1578
وقتی به اعتراف نزدیک شدید ، این را بدانید که من خودم آنجا منتظر شما هستم. من فقط توسط کشیش پنهان شده ام ، اما خودم در روح شما عمل می کنم. در اینجا بدبختی روح با خدای رحمت روبرو می شود. به ارواح بگویید که از این سرشار از رحمت ، روح تنها با ظرف اعتماد جلب فیض می کند. اگر اعتماد آنها زیاد باشد ، سخاوت من محدودیتی ندارد. سیلاب فضل روح فرومایه را طغیان می کند. سرافرازان همیشه در فقر و بدبختی به سر می برند ، زیرا لطف من از آنها به سوی ارواح فروتن می رود. —ن 1602
فرزند من ، این قطعنامه را هرگز به مردم اعتماد نکن. خود را کاملاً به اراده من بسپار و گفت: "نه آنطور که می خواهم ، بلکه مطابق خواست تو ، خدایا ، بگذار تا با من این کار انجام شود. این کلمات که از اعماق قلب فرد گفته می شود ، می تواند در مدت زمان کوتاهی روح را به قله تقدس برساند. در چنین روحیه ای من خوشحال می شوم. چنین روحی به من شکوه می بخشد. چنین روحی بهشت را پر از عطر فضیلت خود می کند. اما درک کنید که قدرت تحمل رنجها از ارتباطات مکرر ناشی می شود. بنابراین اغلب به این چشمه رحمت نزدیک شوید ، تا هر آنچه را که لازم دارید با کشتی اعتماد بکشید. —ن 1487