عشقی که پیروز می شود

مصلوب سازی 1
مصلوب شدن، توسط مایکل دی. اوبراین

 

SO بسیاری از شما برای من ، که از اختلافات در ازدواج و خانواده هایتان ، از درد و بی عدالتی وضعیت فعلی خود غرق شده اید ، برای من نوشته اند. پس باید در این آزمایشات راز پیروزی را بدانید: این با عشقی که پیروز می شود. این سخنان قبل از مقدسین به من رسیده است:

عشقی که پیروز می شود نه از باغ خیانت فرار می کند و نه از آفت شفاهی فرار می کند. از تاج ناراحتی ذهنی خلاص نمی شود ، و در برابر لباس ارغوانی تمسخر مقاومت نمی کند. عشقی که پیروز می شود بار سنگین را به دوش می کشد و هر قدم را زیر وزن خردکننده آزمایش می گذراند. از کوه Abandonment فرار نمی کند ، بلکه صلیب را سوار می کند. عشقی که پیروز می شود ، ناخن های عصبانیت ، خارهای جگر را می گیرد و چوب خشن سو تفاهم را در آغوش می کشد. این فقط یک دقیقه یا حتی یک ساعت از تیرهای تحقیر آویزان نیست ... بلکه فقر لحظه را تا پایان تلخ تحمل می کند - نوشیدن گالری که ارائه می شود ، تحمل رد شرکت آن و بی عدالتی آن همه - تا زمانی که قلب خودش با زخم عشق سوراخ شود.

این عشقی است که پیروز شد ، دروازه های جهنم را گشود ، و بندهای مرگ را گشود. این عشقی است که بر نفرت پیروز شد ، و سیاهی روح را سوراخ کرد و جلادان آن را پیروز کرد. این عشقی است که بر شر پیروز شد ، که اشک ریخت ، اما با شادی درو کرد ، و بر احتمال غیرممکن آن غلبه کرد: عشقی که جان خود را برای دیگری گذاشت.

اگر می خواهید تسخیر کنید ، پس شما هم باید عشق با عشقی که پیروز می شود.

راهی که ما عشق را شناختیم این بود که او جان خود را برای ما گذاشت. بنابراین ما باید جان خود را برای برادران خود بگذاریم. (اول یوحنا 1: 3)

 

یک داستان واقعی از پیروزی

دوستی به من اجازه داده است که این داستان باورنکردنی از عشق را که پیروز شده است ، تعریف کنم.

او فهمید که شوهرش بیش از 13 سال او را فریب داده است. در این مدت ، او توسط وی بدرفتاری جسمی ، کلامی و عاطفی کرد. اکنون یک مرد بازنشسته ، او روز را در خانه می گذراند ، و سپس در شب ، برای دیدن معشوقه خود بیرون می رود. او این را می دانست. او این را می دانست. و با این حال او طوری رفتار کرد که انگار کاملاً طبیعی است. سپس ، مانند ساعت ، به خانه برمی گشت ، به تخت او می خزید و می خوابید.

او رنجی کشید که به درستی می توان آن را "جهنم" نامید. بارها که وسوسه شد او را رها کند ، درعوض می دانست که باید به نوعی به نذرهای خود احترام بگذارد. یک روز در نماز ، خداوند به او گفت: "من شما را به شکل بالاتری از عشق فرا می خوانم."خداوند بعداً گفت ،"سه ماه دیگر شوهرتان را به زانو در می آورند ..."او به او اطمینان داد که رنجها و دعاهایش برای شوهرش هدر نخواهد رفت ، اما"tقیمت یک روح بسیار زیاد است. "(منظور از خداوند" سه قمر "سه تقویم مذهبی است. این عید پاک همان ماه سوم است.)

پاییز گذشته ، شوهر سرطان گرفت. وی گمان کرد که این امر فرود آمدن به زانو را آغاز می کند. اما او علی رغم عدم سلامتی ، به رابطه خارج از ازدواج خود ادامه داد. دوباره خداوند او را تشویق كرد و گفت كه هر قطره قطره اش از آن شمرده می شود - هیچ كدام هدر نمی رود. و به زودی ، رابطه او با "دیگر"به یک خواهد آمد"پایان تلخ و ناگهانی."

سپس ، حدود دو ماه پیش ، شوهر "تشنج" داشت. یک آمبولانس فراخوانده شد - و سپس چندین پلیس. طول کشید شش مردانی که او را در حالی که غر می زد ، لعن و نفرین می کرد ، نگاه می کردند و نگاه ترسناکی به مراقبان انداختند. او را به بیمارستان منتقل کردند و آرام گرفتند. در آن هفته ، پس از آزادی ، وی یک بار دیگر به معشوقه خود رفت ... اما اتفاقی افتاد. رابطه به پایان رسید ناگهان و تلخ ، همانطور که خداوند پیش بینی کرد.

به طور غیر قابل توضیح ، شوهر به خانه آمد ، و انگار پولکی از چشمش می افتد او شروع به دیدن حقیقت اعمال خود کرد. هر روز که به همسرش نگاه می کرد ، شروع به گریه می کرد. او بارها و بارها تکرار کرد: "هرگز مرا رها نکردی ، گرچه باید این کار را می کردی." روز به روز ، وقتی او را در سالن یا در حال آماده سازی غذا در آشپزخانه می دید ، شروع به گریه می کرد ، استغفار می کرد و دوباره می گفت: "من باور نمی کنم که با تو چنین کاری کردم ... و تو هنوز اینجا هستی. خیلی متاسفم ، خیلی متاسفم ... "

با یک کلمه تسکین ، عیسی در دعا به او تأیید کرد: "به خاطر عشق و ایمان راسخ شما به او ، من تو را موظف کردم که در کنار او باشی تا او را به آب تمام آب زنده برسانم. زیرا بدون عشق و تعهد ثابت قدم شما جرات نزدیک شدن ندارد. " Tمرغ ، دو هفته پیش ، سرانجام رویای او تحقق یافت: شوهرش وارد کلیسای کاتولیک شد ، در آب غسل تعمید تمیز شد و نان رستگاری را بر زبان خود خورد. او از آن زمان در کنارش مانده است ...

بله ، عشق او عشقی بود که پیروز شد ، زیرا این عشقی بود که تمام مسیر را طی می کرد ... از طریق باغ ، در امتداد راه ، تا صلیب ، به مقبره ... و در یک قیامت احراز می شد.

عشق همه چیز را تحمل می کند ، همه چیز را باور دارد ، به همه چیز امیدوار است ، همه چیز را تحمل می کند. عشق هرگز شکست نمی خورد. (اول قرنتیان 1: 13-7)

 

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در صفحه اصلی, روح و روان.

نظرات بسته شده است.