منحرف

کلمه اکنون در مورد بازخوانی های عظیم
برای 9 دسامبر 2014
یادبود سنت خوان دیگو

متون مذهبی اینجا کلیک نمایید

 

IT تقریباً نیمه شب بود که بعد از چند هفته سفر به شهر به مزرعه خود رسیدم.

همسرم گفت: "گوساله بیرون است." "من و پسران بیرون رفتیم و نگاه کردیم ، اما او را پیدا نکردیم. می توانستم صدای خنده او به سمت شمال را بشنوم ، اما صدا داشت دور می شد. "

بنابراین سوار کامیون خود شدم و شروع به رانندگی در مراتع کردم ، جایی که تقریباً یک فوت برف داشت. هر برفی دیگر ، و این می تواند آن را تحت فشار قرار دهد ، با خودم فکر کردم من کامیون را در 4 × 4 قرار دادم و شروع به رانندگی در اطراف نخلستان های درختان ، بوته ها و کنار ماسوره ها کردم. اما گوساله ای نبود. حتی گیج کننده تر ، هیچ آهنگی وجود ندارد. بعد از نیم ساعت ، خودم را استعفا دادم تا صبح منتظر بمانم.

اما باد شروع به زوزه می کرد و برف می بارید. آهنگ های او ممکن است تا صبح پوشانده شوند. افکار من به بسته کایوت هایی می رفت که غالباً روی سرزمین ما حلقه می زدند ، و سگ های ما را با پارس های تقلبی و تند و تیزشان که اغلب هوای شب را سوراخ می کنند ، طعنه می زنند.

به همسرم گفتم: "نمی توانم او را ترک کنم." و بنابراین من یک چراغ قوه را گرفتم ، و دوباره راه افتادم.

 

جستجو

باشه ، سنت آنتونی. لطفا به من کمک کنید تا آهنگهای او را پیدا کنم من با ناامیدانه بدنبال هر نشانه ای از چاپ سم می گشتم و به حاشیه املاک خود می گشتم. منظورم این است که او فقط نمی توانست در هوای نازک ناپدید شود. سپس ناگهان ، آنجا آنها فقط چند فوت در امتداد خط حصار از بوته خارج می شدند. من اسکله وسیعی را به اطراف درختان بردم و به طرف خط حصاری که بیش از یک مایل به سمت شمال شروع شد ، برگشتم. خوب ، آهنگ ها هنوز وجود دارد. با تشکر از سنت آنتونی. حالا لطفاً ، به من کمک کنید تا تلیسه ما را پیدا کنم ...

باد ، برف ، تاریکی ، زوزه کشیدن ... همه اینها گوساله را گم کرده است. مسیرها مرا از مزارع ، باتلاق ها ، جاده ها ، خندق ها ، مسیرهای قطار ، توده های چوبی گذشته ، بالای صخره ها می برد ... پنج مایل حالا در حالتی بود که اکنون به سفر بیش از دو ساعته به شب تبدیل شده بود.

سپس ، ناگهان مسیرها ناپدید شدند.

غیرممکن است. من خندیدم و به آسمان شب نگاه کردم و به دنبال یک فضاپیمای مداری و کمی تسکین کمیک می گشتم. بیگانه نیست بنابراین قدم های او را دوباره برگرداندم ، به داخل خندق ، از طریق چند درخت برگرداندم ، و دوباره دوباره به آنجا که ناگهان متوقف شدند بازگشتم. الان نمی توانم تسلیم شوم. الان تسلیم نمیشم لطفا به من کمک کن ، پروردگار. ما برای تغذیه فرزندان خود به این حیوان نیاز داریم.

بنابراین یک حدس وحشیانه برداشتم و فقط صد متری دیگر جاده را طی کردم. و در آنجا وجود داشت - چاپ سم در کنار آج لاستیک که مسیرهای قبلی او را پوشانده بود ، فقط برای یک لحظه دوباره در حال ظهور بود. و سپس آنها رفتند و سرانجام از طریق خندق ها و مزارع به سمت شهر برگشتند.

 

خانه سفر

ساعت 3:30 بامداد بود که چراغهای جلوی من درخشش چشمانش را گرفت. ممنون پروردگار ، ممنون من همچنین از "تونی" (که من گاهی اوقات او را سنت آنتونی می نامم) تشکر کردم. در آنجا ایستاده و گمراه و خسته (گوساله و نه من) ناگهان فهمیدم طناب ، لاسو یا تلفن همراه نیاورده ام که بخواهم کمک کنم. چگونه می خواهم شما را به خانه برسانم ، دختر؟ بنابراین من پشت سرش رانندگی کرد و شروع به "هل دادن" او به سمت خانه کرد. هنگامی که او دوباره در جاده قرار گرفت ، من فقط او را در حرکت ادامه می دهم تا زمانی که به خانه برسیم. از راه رفتن روی زمین صاف احتمالاً خیالش راحت خواهد شد.

اما به محض این که تاج جاده را تاج زد ، گوساله اصرار داشت که به داخل خندق برگردد ، دوباره به دور حلقه ها ، اطراف کنده ها و درختان یک سنگ و ... راهی برای ماندن در جاده وجود ندارد! "تو این سختی رو میکنی دختر!" از پنجره صدا کردم. بنابراین هنگامی که او آرام شد ، من در پشت او ماندم ، و او را کمی به چپ ، کمی به راست ، از طریق خندق ها ، مزارع و باتلاق ها محکوم کردم تا سرانجام ، بعد از بیش از یک ساعت ، چراغ های خانه را دیدم.

حدود نیم مایلی دورتر ، او بوی مادرش را استشمام کرد و دوباره صداش را خسته و خسته شروع کرد به زوزه کشیدن. وقتی دوباره به حیاط برگشتیم ، و جادوگران آشنا به چشم آمدند ، او خوابید و به طرف دروازه دوید ، جایی که من او را اجازه دادم وارد شود ، و او مستقیم به سمت مادرش رفت ...

 

راه را آماده کنید

همه ما می دانیم گم شدن چگونه است ، بطور روحانی از دست رفته. ما از آنچه درست می دانیم دور می شویم. ما به دنبال مراتع سبزتر می رویم که با صدای گرگی که قول لذت می دهد - اما ناامیدی را تحویل می دهد ، خود را به خود جلب می کنیم. روح تمایل دارد ، اما گوشت ضعیف است. [1]رجوع کنید به مات 26:42 و حتی اگر ما بهتر می دانیم ، عملکرد بهتری نداریم و بنابراین ، گم می شویم.

اما عیسی همیشه ، همیشه می آید دنبال ما

اگر مردی صد گوسفند داشته باشد و یكی از آنها گمراه شود ، آیا او نود و نه را در تپه ها رها نمی كند و به جستجوی ولگرد نمی رود؟ (انجیل امروز)

به همین دلیل اشعیای نبی می نویسد: "راحتی ، به مردم من آرامش بده ..." زیرا منجی دقیقاً برای گمشده آمده است - و این شامل مسیحی است که بهتر می داند ، اما بهتر عمل نمی کند.

بنابراین اشعیا در ادامه می نویسد:

در صحرا راه خداوند را آماده کن! مستقیم در زمین بایر بزرگراهی برای خدای ما بسازید! (اولین خواندن)

می بینید که ما می توانیم یافتن ما را برای خداوند دشوار کنیم یا اینکه این کار را آسان کنیم. چه چیزی این کار را آسان می کند؟ وقتی کوههای غرور و دره های بهانه را تسطیح می کنیم؛ وقتی علفهای بلند دروغ را که در آن پنهان می شویم و نخلستان های ارضای خود را جایی که ادعا می کنیم کنترل می کنیم ، می تراشیم. این است که می گویند ما می توانیم به سرعت به خداوند کمک کنیم تا ما را پیدا کند وقتی که می شویم فروتن. وقتی می گویم ، "عیسی ، اینجا هستم ، همه هستم ، همانطور که هستم ... مرا ببخش. منو پیدا کن عیسی به من کمک کن. "

و او خواهد کرد.

اما شاید ، قسمت سخت تری پیش می آید. به خانه رسیدن. می بینید که این روش قبلاً توسط قدیسان و روح های صادق آماده ، لگدمال شده و به خوبی پیموده شده است. این بزرگراهی در کویر است ، مسیری مستقیم به قلب پدر. مسیر این است اراده خدا ساده. این وظیفه لحظه ای است ، وظایفی که شغل و زندگی من آنها را می طلبد. اما این مسیر فقط با دو پا قابل عبور است نماز و انکار نفس نماز همان چیزی است که ما را ثابت نگه می دارد و همیشه قدمی به سمت خانه برمی دارد. انکار نفس مرحله بعدی است ، که از نگاه به چپ یا راست امتناع می ورزد ، تا در گودالهای گناه گشت بزند یا صدای گرگ را صدا کند ، که calling را صدا می کند. همیشه مسیحی را از مسیر فرا می خواند. در واقع ، ما باید این دروغ را رد کنیم که سرنوشت ما این است که به طور تکراری گم شویم و سپس پیدا کنیم و دوباره در یک چرخه پایان ناپذیر گم شویم. با روح القدس و با اراده ما ممکن است همیشه در "مراتع سبز" در نزدیکی "آبهای آرام" باقی بمانیم [2]رجوع کنید به مزمور 23: 2-3 با وجود نقص ما [3]"گناهان پرندگان ، گناهكار را از لطف تقدیس ، دوستی با خدا ، صدقه و در نتیجه سعادت ابدی محروم نمی كند." -کتک زدن کلیسای کاتولیک، ن. 1863

به همین ترتیب ، اراده پدر آسمانی شما نیست که یکی از این کوچک ها گم شود. (انجیل)

خواهران و برادران ، ما کسانی هستیم که زندگی معنوی را ابتدا با سرگردانی و دوم با طی کردن راه طولانی به خانه پیچیده می کنیم. به همین دلیل عیسی گفت كه ما باید مانند كودكان كوچك شویم تا وارد پادشاهی خدا شویم - دروازه ای كه به زندگی جاوید منتهی می شود - زیرا در وهله اول مسیر را فقط می توان با اعتماد کردن

این ظهور ، به عیسی اجازه دهید تا شما را در مسیرهای درست هدایت کند ، وسوسه های سرگردان شدن در نجاست ، حرص و آزردگی و رضای خود را رد کند. آیا به او اعتماد داری؟ آیا اعتماد دارید که راه او شما را به سمت زندگی سوق می دهد؟

وقتی یوسف مریم را به بیت لحم هدایت کرد ، مطمئن ترین و مطمئن ترین مسیر را طی کرد ... آنجا کسی را ملاقات کردند که در تمام مدت به دنبال آنها بود.

 

آهنگی که من درمورد گذاشتن خودش پیدا کردم

 

شما را برای حمایت خود برکت دهد!
برکت و ممنون!

کلیک کنید تا: اشتراک در

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل

پانویسها و منابع

پانویسها و منابع
1 رجوع کنید به مات 26:42
2 رجوع کنید به مزمور 23: 2-3
3 "گناهان پرندگان ، گناهكار را از لطف تقدیس ، دوستی با خدا ، صدقه و در نتیجه سعادت ابدی محروم نمی كند." -کتک زدن کلیسای کاتولیک، ن. 1863
نوشته شده در صفحه اصلی, قرائت گسترده, روح و روان و برچسب , , , , , .